آتش
مرا گرفته
زبانه میكشد انتقام
باد هم پشتِ اوست.
عالم در ریزش
زبان در گیرومیر …
و با هزاران چشمِ شیشهای شب
نظاره میكند تنها.
پردهپوشی؟
چنین بود پایانِ سبز؟
دیگر بهار
در راه نیست
حتا انگار.
سوختنی تمام شد آیا
كه آتش فرو نشست؟
باغچه نگارا
دیگر برنمیخیزد.
خدای ایشان را شریكش شیطان
زمینگیر كرده.
انفرادی
ردِْ توحید است.
خدایان قیامكنید
حكومتِ پاییز را انجام
حلبِ سپور است
ما كه مرگ را زندگی كردیم، دیدیم.
مُچ آرنج بازو سر
بیا كه اینبار
غوغا كند جوانگی.
17/5/2011