یکی از دلایلی که همیشه فکر می کنم جامعۀ ایرانی شمال کالیفرنیا جامعۀ بسیار خوب و لایقی است این است که در منطقۀ ما تئاتر ایرانی زنده است. درست است هیچیک از کارگردانان و نمایش نویسان و هنرپیشگان تئاتر هرگز از این راه نمی توانند ارتزاق کنند، اما غیرتش را دارند که با کارهای تمام وقت در زمینه های دیگر، شرایط روی صحنه بردن تئاتر را (با مشقت فراوان) در منطقۀ ما فراهم کنند. مخاطبان نیز به نوبۀ خود به تئاتر میروند و از هنرمندان تئاتر استقبال میکنند تا جامعۀ تئاتر ما تشویق شود تا باز نمایش روی صحنه ببرد.
فردا شب، یکشنبه 25 ژوئن، منصور تایید بار دیگر نمایشنامۀ “ما جاسوس نیستیم” را در شهر پالو آلتو روی صحنه می برد. این آخرین باری است که این نمایش در شمال کالیفرنیا روی صحنه می رود.
این نمایش که منصور خود آنرا نوشته، کارگردانی کرده و اجرا می کند، شاید یکی از مهم ترین نمایشنامه هایی است که ظرف سه دهۀ گذشته توسط یک هنرمند ایرانی به روی صحنه رفته است. اهمیت خاص این نمایشنامه این است که از زبان یک ایرانی بهایی قصۀ زندگی در یک خانوادۀ معمولی تحصیل کرده را قبل از انقلاب سال 1357 به تصویر می کشد. در این تصویر، بیش از آنکه تفاوت های ایرانیان با هم مشهود باشد، شباهت های آنان به معرض دید گذاشته میشود. طنز تیز و نوستالژیک منصور تایید، درواقع همۀ ما را به ایرانی می برد که از بچگی هایمان به یادمان می آید–مملکتی آرام و طفولیتی کم دغدغه و عاری از سیاست و سیاست زدگی، جایی که تفریحات خانواده های طبقۀ متوسط تا حدود زیادی شبیه یکدیگر بود و آرزوهایمان همگی توی ماشین پدرمان و کوچه باغ های شهرمان و اردوی تابستانی و سوار تاکسی شدن با یک نوبالغ دیگر به دنیا می آمدند و پرورده میشدند، به یاس تبدیل میشدند و تا به خودمان می آمدیم، با عشقی دیگر دوباره متولد میشدند.
با انقلاب دنیای همۀ ما به هم ریخت، اما دنیای ایرانی های بهایی طور دیگری به هم ریخت. پدران خیلی از هم نسلان ما برکنار و بیکار و محاکمه و “منقلب” شدند، اما پدران و مادران بچه های بهایی ایرانی به نوعی دیگر. ایران زیر و زبر شد و بهایی های ایرانی ظالمانه تر از باقی ما ایرانی ها زیر و زبر شدند. قصۀ منصور تایید قصۀ ایرانیانی است که ظرف سه دهۀ اخیر ظلم زیادی را دیده و با پوست و استخوان خود تجربه کرده اند.
در سرتاسر این نمایش نوستالژیک، عمدتا طنزآمیز، تامل برانگیز و در یکی دوجا تاثرانگیز، آنچه بیش از همه جلب توجه می کند، صداقتی است که در لحن راوی برای گفتن قصۀ ایرانیان بهایی موج می زند. این صداقت به بعضی سئوال های ما پاسخ می دهد، بعضی اشتباهات ما را تصحیح می کند، و در انتها، ما را به وجوه اشتراکمان باز می گرداند.
منصور تایید می خندد و میخنداند، می رقصد و می رقصاند، می گرید و می گریاند، اما قصه را تا آخر می گوید. و این قصه تا آخرش را نشنیده باشی مفهومی ندارد.
اگر این دور و بر زندگی می کنید، بروید و از تئاتر مظلوم ایرانی و از پروژۀ پرشهامت منصور تایید حمایت کنید. من میروم.
Sunday, June 26 · 8:00pm – 10:00pm; Cubberly Theater; 4000 Middlefield Rd.; Palo Alto, CA
Tickets: $25 Advance, $30 at the door, $20 Students; http://hamyarart.ticketleap.com/cubberly/