در اوائل دهه ۱۹۸۰ سفری به هندوستان که یک کشور قدیمی مثل ایران است رفته بودم. اولین چیزی که به چشمم خورد جمعیت زیاد آنجا بود برای من که از یک کشور حدود ۳۵ میلیونی آن موقع به آنجا رفته بودم. دوم ترافیک عجیب آنجا بود. در خیابانها اتومبیل، گاری، نوعی درشکه کوچک مسافر کش که بجای اسب یا الاغ، آدمها آنرا میکشیدند، موتورسیکلت، گاو و غیره آزادانه در حرکت بودند، ولی چون مراعات همدیگر را میکردند کمتر تصادف بچشم میخورد. نکته دیگری که بچشم میخورد اختلاف زیاد طبقاتی بود. اغلب در کنار بناهای مجلّل و یا هتلهای گرانقیمت تعداد زیادی آدمهای لخت و لاغر و فقیر روی زمین خوابیده بودند بدون توجه به افراد شیک و ماشینهای لوکس که در اطراف آنها در آمد و رفت بودند. بطور کلی نسبت ثروتمندان به فقرا قابل مقایسه نبود. فقرا و طبقه کم درامد اکثریت داشتند ولی یک حس همکاری و آرامش در آنها بچشم میخورد و اعتراضی از وضع خود نداشتند.
اکثر هندیها هندو مذهب هستند ولی یک اقلیت قابل توجه مسلمان هم دارند. در آن زمان عدّهای سعی در ایجاد اختلاف بین ایندو گروه داشته و معابد و مساجد همدیگر را آتش میزدند، ولی بکمک رهبران عاقل و نشان دادن وضعی که در ایران ایجاد شده بود، دوباره آرامش و دوستی بین آنها برقرار شد. اکثر هندیها آدمهای قانع، پر کار، و صرفه جوئی هستند، و بدنبال کار به هر کجا کار باشد حتا در مناطق قطبی میروند. به خانواده و رسوم خود اهمیت میدهند و بچههایشان را به تحصیل تشویق میکنند. رهبران آنها صادق، دوراندیش و بفکر مردمشان هستند، و به سادگی زندگی میکنند. همین خصوصیات کمک کرده که هندیها با رهبری گاندی استقلال خود را از انگلیس بدون خونریزی بدست بیاورند، و با جمعیت حدود یک بیلیون بدون نفت و گاز تبدیل به یک دموکراسی پویا و اقتصاد قوی شوند.
ایرانیها علیرغم جمعیت کم، هوش زیاد و منابع سرشار نفت و گاز و غیره، آدمهایی احساساتی، کم حوصله، و پر توقع هستند. تحمل اختلاف طبقاتی را ندارند، ولی اکثر آنها میخواهند با کمترین زحمت و در کوتاهترین مدت صاحب همه چیز شوند. تکروی را دوست دارند و همه میخواهند رئیس باشند و ساز خود را بزنند. بدلیل احساساتی بودن و نداشتن حس دوراندیشی و همکاری، زود گول میخورند و آنچه را هم که دارند از دست میدهند. رهبران ایرانی هم اکثرا فرصت طلب، بفکر قدرت و ثروت برای خود و اطرافیان خود، فاقد دوراندیشی، راستگویی و شجاعت هستند.
در چنین شرایط دموکراسی و پیشرفت عملی نیست مگر با بر رسی اشتباهات گذشته خود، و پند گرفتن از آنها، تصحیح عقاید و عادات مخّرب، همکاری با یکدیگر، و دقت در انتخاب لیدرانی عاقل، دوراندیش، میهنپرست، و غیر وابسته