محمود دولت آبادی بیشتر از پنجاه سال است که یک نفس و بیوقفه مینویسد. در زندگی خود مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و کارهای گوناگونی را تجربه کرده است، در کودکی و نوجوانی و جوانی، از کار در مزرعه تا کارگری و آرایشگری، از کفاشی و حروفچینی در چاپخانه تا بازیگری در تئاتر و سینما.
اما این جان بیقرار سرانجام قرارش را در نوشتن مییابد، همان کاری که البته بیتابش میکند تا به ژرفا برود، به اعماق جامعهای که از آن برخاسته، تا چنان دقیق شود که بتواند تصویری دقیق و بکر از روزگارش و دودمانش رقم بزند و در جایگاهی بایستد که زمانه و مردمان به آسانی و ارزانی هدیه هر هنرمندی نمیکنند.
آنچه او با کارهایی مثل جای خالی سلوچ و کلیدر و روزگار سپری شده مردم سالخورده و دهها داستان کوتاه و بلند کرده، دستآوردی است بزرگ و بیبدیل برای زبان و ادبیات فارسی و گنجینهیی است از آداب و رسوم و مردمانی که اکنون اندک اندک از یادها میروند.
محمود دولت آبادی در آثارش، شاید بیش و پیش از هر چیز رنجهای مردمش را جاودانه کرده است در سیمای شماری از به یادماندنیترین شخصیتهای داستانی ادبیات معاصر ایران: مرگان، گل محمد، زیور، بلقیس، بابا سبحان و ….
او بیتردید، نماینده شاخص آثار رئالیستی ادبیات معاصر ایران است و آثارش البته در بیرون از مرزهای ایران و زبان فارسی هم همچون کشورش پرخوانندهاند. بسیاری از آثار به او زبانهای مختلف برگردانده شدهاند و ایران امروز را بسیاری از دریچه نگاه او نگریستهاند.