بسیجی ها در خیابان های لندن، چرا که نه؟!

بار دیگر مقامات کشوری در ایران لب به سخن گشوده و در و گهر فشانی هایی کرده اند که اگر کوچکتری شکی در باره سلامت روانیشان داشتید، آن هم برطرف گردد. این بار این اظهار نظر ها راجع به ناآرامی های اخیر در خیابان های لندن و چند شهر دیگر بریتانیا بود. این جنابان معتقند که برای برگرداندن آرامش اجتماعی در انگلستان، لاجرم کار را باید به کاردان سپرد و صد البته در این مقوله چه کسی کاردان تر از نیروهای بسیج که که عمری را به بسط و گسترش “آرامش اجتماعی” در مرز پر گهر گذرانیده اند. مگر نه این است که ایران امروز نمونه ای کامل از آرامش اجتماعی و همگونی طبقاتیست است، به سانی که یاد آور یوتوپیاییست که حکیمان بونان باستان وعده اش را داده بودند؟!!

مگر نه اینست که تصاویر روش های مسالمت آمیز آنها در وقایع بعد از انتخابات سال 88 و دیگر وفایع سی سال اخیر،هنوز در خاطره ایرانی ها و البته بر صفحه اینترنت موجود است و حدس حقیر بر این است که تا ابد خواهد ماند.

واکنش های اغلب منزجرانه به این اظهار نظرهای وقیحانه و عاری از حیا را در رسانه های مختلف و از زبان کارشناسان مطالعه فرموده اید. زبان فارسی مجموعه ای نفیس و پر بار از ضرب المثل ها و امثال و حکمی دارد که دوتای آنها در اینجا معنایی دو چندان می یابند:

· دو کلمه هم از مادر عروس بشنوید.

· موش را به سوراخ راه نمیدادند، جارو به دمبش میبست.

الباقی امثله را به ذهن خلاق شما خوانندگان محترم میسپارم.

از انتقاد گذشته، نویسنده این سطور معتقد است که اعزام نیروهای بسیج به انگلستان شاید فکر بدی نباشد و نتایجش خیلی بیشتر از آنچه عموم میپندارند مفید تر باشد. به عقل بنده هم شک کردید؟ نکنید، توضیح میدهم!

در سالهایی که به تحصیل در انگلستان گذراندم، سوای کمالات آکادمیک که کسب نمودم، سرشار از ملاحظاتی بود که کنه پوچی، تزویر و ریای ایدئو لوژی انقلابی اسلامی را به من هویدا نمود. دانشگاههای روباه پیر استعمار پر است از عزیزان هموطنی که به خرج دولت علیه جمهوری اسلامی مشغول به تحصیل در رده های کارشناسی ارشد و دکترا هستند. در مملکتی که دولتش صریحا دم از خودی و غیر خودی و محرم و نا محرم میزند، محصلینی که اعزام به خارج میشوند، طبیعتا از فیلتر چند لایه انقلابی گذشته اند، و بدون شک پسر خالگی خود را ثابت کرده اند که به ارث میراث رسیده اند.

به علاوه، این هموطنان با سپردن وثیقه هایی هنگفت (سند خانه پدر و مادرو برادر) به سرزمین کفر آمده اند. اغلب اینان وقتی پا به انگلستان میگذارند مغزی مالامال از نفرت از غرب که نتیجه سالها شستشوی مغزیست را در سر دارند. بتدریج و با چشیدن مزه آزادی بیان و کردار، مخفیانه دل به فرهنگی مبندند که سالها از آن بد شنیده اند. سپس مدت تحصیل را تا آنجا که ممکن است طولانی میکنند و صاحب فرزندی میشونند که با ثبت انگلستان به عنوان محل تولدش، قاتقی برای سال های آتیشان شود.

وقتی که دیگر مجالی برای اطاله تحصیل باقی نماند، با قلبی مالامال از عشق به زندگی غرب که حالا مزه اش را چشیده و فهمیده اند که عمری را به بیراهه گذرانده اند، اغلبیت با بافتن آسمان به ریسمان و با بخشیدن عطای انقلاب و سند خانه پدری به لقایش، میمانند و با اتکا به ملیت کودک در غرب زاده شده به زندگی در آنجا ادامه میدهند و یا حتی اگر هم برگشتند دیگر آن آدم دگم و کور ذهن سابق نیستند.

دیده ام و شنیده ام که دیپلمات ها هم سرنوشتی و مرامی جر این ندارند.

حال فرض را بر این نگذارید که بسیجی ها هم آمدند. به شما قول میدهم که به محضی که هوای بارانی و مه آلود لندن را استنشاق کنند دیگر آن حیوانات روان پریش سابق نخواهند بود. شاید که دوایی برای درد جهالت وطن باشد. نازموده را آزمودن چه باک؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!