آمد آمد دوست
زد بر هر در و هر پنجره ام
گفتا آمدم من آمدم , خبری دارم
خزان گشت ,
زمستان امشب شال و کلاه کرده
گفتمش دوست
خبرت خواندم در سیلی سرمایِ دیروز
قدم رنجه کردی لطف داری
چو شاعر گفت :« دمت گرم و سرت خوش باد »
اما نشسته در گرمِ خانه
خبر را کهنه کردم
زمستان می آید و بعدش بهاران
پیشِ پای تو دوستانِ مهاجر
کوبیدند بر در و دیوارم نامِ شکوفه ها
هزاران در هزاران
آناهید حجتی
اخوان ثالث این جمله را نوشت : :« دمت گرم و سرت خوش باد »