بختيار قول داده بود تا پس فردا زندانيان را آزاد کنند و آزاد شدند. پس از دو روز زندانيان را از اوين به زندان قصر و از قصر روی دست های مردم به دادگستری آوردند. زندانيان سرود خوانان نزد ما آمدند و ما آنقدر شور و شوق داشتيم که در پوست خود نمی گنجيديم. فرزندان مان يک شب با ما در دادگستری ماندند و قطعنامه ای صادر کردند. آن شب حدود 30 الی 40 نفر تا صبح بيدار بوديم و روز بعد با همديگر به خانه بازگشتيم. مردم در کوچه و خيابان با همدلی بسيار از ما استقبال می کردند و خيابان و کوچه ها را گل باران کرده بودند.
آری شايد بچه های ما دقت کافی نکردند زيرا همان موقع در زندان هم اين آقايان خامنه ای و رفسنجانی و … با فرزندان ما هم کاسه نمی شدند و می گفتند اينها نجس هستند. شايد اگر بچه های ما بيشتر توجه می کردند متوجه می شدند که نبايستی به اينها اينقدر اعتماد کنند