ميخواهم بروم
ميخواهم بروم به دنبال زندگي
لباسم كوش؟
لباسي زيبا ميخواهم،
لباسي با زر و زيور ميخواهم،
لباسي رنگين،
زنده هستم ولي زندگي نميكنم
لباس زندگي من كجاست؟
آهي بلند ميكشم و درونم سرشار از روشنايي ميشود
و وجودم پر از محبت هستي
آن وقت است كه ميدانم
از وقتي كه شيون اوّل را در اين دنيا كشيدم
همان لباسم بر تنم بود و دردم در دلم بود
زنده هستم…