نام او رِی بود وچارلز فامیلی اش (1)
استیلِ او ساده و بی غّل و غش
بود یک مرد سیاهپوست اصیل
از تبار زنگیان، نسل خلیل
شغل او خوانندگی در آمریکا
شهرتش از اینجا تا کُستاریکا
می نداشت چشمان او هیچ سو و نور
چون بشد در بچّگی بیهوده کور
لیک قلبش بود روشن چون چراغ
با صفا و با طراوت مثل باغ
وقت خواندن می بِبُرد لذّت زیاد
او بداد این حرفه را عزّت زیاد
می بکرد جنبان سر و هم پایِ خود
کِی توانست او نشیند جای خود
می در آوَرد او زِ قعر قلب خویش
بانگ و اصوات هم زِ پشت و هم زِ پیش
بود یک روزی او در اینتِرویو
وقت از خود حرف زدن آمد دی یو
پس بپرسید آن ریپورتِر این سوال
که بُود از جورنالیست پاک و حلال
ساکسِس و فِیم و محبّت های گاد
ثروت فرد تو را کرده زیاد
مر تو را چند است تعداد دلار
که توان با آن خرید خرس پُلار
گفت رِی چارلز:«تو شنو این راز من
که طلائی تخم کرده غاز من
بیست ملیون باشد اکنون وُرث من
که بُوّد عیش و صفا را سُورس من.»
گفت ریپورتر ای عجب یالّلعجب
از شگفتی باز دهانم یک وَجَب
لیک باشی تو یکی مرد سیاه
لاجِرَم سابجِکتِ تبعیض و گناه
تو نداری در سرت این دانه فکر؟
که نباشد هیچ اُریجینال و بِکر
که اگر بودی تو یک مرد سفید
ثروتت افزونتر از این لحظه بید؟
ناگهان رِی چارلز زد یک قَهقَههِ
آه و اوهی کرد و بعد یک چَهچَهِ
کای ریپورتر جان من،ای مرد خوب
ای نصیبت یک کوپِن از جیفی لوب
حرف تو بی ظنّ و شک باشد درست
چونکه ذهنت هست هم چالاک و چُست
که سفید گر بود پوست تیره ام
زندگی کمتر کشیدی شیره ام
حالیا میبود دو چندان مال من
دست کم دو بیست میل در گال من
لیک توفیری نبود این ازدیاد
گر که جای بیست، چِل ملیون بیاد
من کماکان خوردمی جَست وان پِلِیت
یا به تنهائی و یا در بَن کوِیت
یا اگر جنبان شود مِیلَم به زن
کِی توان هَندل کنم بیش از یه تَن
معنی گفتار رِی چارلز است این
مال و ثروت را فقط کَمّی مبین
گر زِ یک حد ثروت تو در گذشت
چه یه میدان پُر زِ پول و چه یه دشت
لایف استایلَت نخواهد کرد فَرق
یک وَجَب یا صد وجب در پول غَرق
پس بکن کیف زانکه داری تو کنون
دُون وُری که پول تو کم شد فزون
1. Ray Charles, the late American rhythm and blues singer