میتوان هنوز گفت از مسیح یا از محمد
پولی گرفت تا پولشان را داد
میتوان هنوز زیر پای دماوند و زاگرس
آدم ها را به نمایش گذاشت
آویخته اما پوشیده
متفاوت از حیواناتی
در رستورانی چینی
آنها نیز آویخته اند
ولیکن برهنه اند
اما نزدیک خزر
پسری به نام امید
دست دختری به اسم آرزو را میفشارد
و نه دور از اقیانوسی آرام
زنی به آمار فکر میکند
به مینیمم، میدین، اند مکس
و میداند آمار هم
میتواند جوامع را توضیح دهد
و میگذارد اسکناسی در دست زنی
زنی فقیر، سیاه و بیخانه
زنی که دیشب با شادی خوابید
چرا که او نیز از یک درصد نیست
مانند آن جوانان زیبا
که شهرش را دیروز اشغال کردند
امروز شهر ساکت است و آبستن
پرندگان پرواز میکنند
از بام سرد شماره ها
و بر میدانهای شهرها مینشینند
شهری در سوریه یا نزدیک ارومیه
شهری به نام اوکلند یا پورتلند
میدانی در شهری
میدانی بزرگ
به مثل دل آبستن یک زن
آناهید حجتی
نوامبر ٢٠١١