بازتاب موفقیت اسلامیها در انتخابات اخیر مصر بار دیگر این سوال را پیش میآورد که چرا انقلابی که در ایران از قشر روشنفکر شروع شد به ولایت فقیه انجامید. پاسخ کوتاه این است که در بازی “شیر یا خط” نتیجه یا “شیر” است یا “خط،” و توضیح آنکه در هر انقلاب توانایی اندیشه روشنفکر فقط در این حد است که ملت را به حرکت اندازد و، در ادامه مَثَل “شیر یا خط”، سکه اجتماع را به هوا پرتاب کند. در مدت کوتاه انقلابی ۱۸ روزه نمیتوان انتظار داشت که جادویی سکه را در هوا تبدیل به دو طاس گرداند تا نتیجه جفت شش در آید. منظور آنکه اگر انقلاب قبل از دوران تبلور فرهنگی و تکامل بنیادی رخ دهد نتیجه آن بازگشت به اوضاع گذشته خواهد بود. باز چشم بسته غیب گفتم!
قبل از اینکه درفش به اهتزاز در آورم و کمر همت به اصلاح جامعه ببندم، لطفا اینجا چند پاراگراف را خود تصور کنید که در آن از حسن نیت، انسان دوستی، نکو نامی، و نمرات افتخاری بیست خود در دبستان نقل کرده ام. و در ضمن اضافه کنید که پسر خاله شاعر معروف سهیل سهل انگار میباشم که یادش بخیر اگر آن سیزده بدر سرما نمیخورد حتما نخست وزیر میشد. وقت کردید دمی چند در این نوشته در خیال آورید که بنده چه آشکارا افکارِ پسرفته را ردّ میکنم تا سؤ تفاهم ایجاد نشود و فکر نکنند به منظور خود نمایی وقت تلف میکنم.
بر گردیم به اصل مطلب. آشکار است که ما خردمندانِ سزاوار به زمامداری مملکت هنوز با ساختار فهمِ یک ارباب رعیت خود را به دموکراسی دعوت میکنیم. و صد رحمت به گذشته که لازمه ارباب بودن زمین داری بود و کمیابی این گونه مال و ثروت شمار اربابان را محدود میکرد. امروزه بنده شهرت خود را در تنبک نوازی و یا مقام خودرا در یک دانشکده سند مالکیت آبادی میپندارم و در خیال خود مستحق آن که بدون توسّل به استدلالِ صحیح فرمان صادر کنم، مرغ و خروس و خشکبار طلبم و قشون کشی کنم. گاه خودخواهانه دستور میدهم و گاه دلسوزانه به امید عجیب و غریبِ روزی که همه بتوانند ارباب باشند. و خوب آنهائی که موفق نشدند تقصیر از خودشان است،و همانطور که در دموکراسیهای غربی میبینیم آن مردمی که سالار نشدند چشمشان کور فعلا در سرداب زیرین جامعه بمانند تا در انقلاب بعدی برای آنها آرزوی موفقیت کنیم.
تا زمانی که در ترازوی مثقالیِ اخلاق سالار بودن وزین تر از روحیه خدمت بماند سکه هر انقلاب یا “شیر” خواهد آمد یا “خط.” چه در مصر، چه در ایران، چه در آمریکا. این تکامل اخلاقی در انسان را برخی در عبادت میجویند و برخی در پژوهش علمی. آن دو به یک طرف و بنده ول معطلم و مرثیه خوان دل دیوانه خویش.