میرو (دیدم)
از گزشِ نیشِ پشهای
سیخ نشستم راست، یک شبی
شنیده بودم وزوزش را در هوا
بیخیال، هی چُرت میزدم اما
وقتی نیشش را درونِ پوستم فشُرد
تازه فهمیدم چه ضربهای به چانهام خورد
بیدار و دردم بسیار،
الساعه خواستم آن موذی را کنم شکار
منگ و خیلی عصبانی
گوش کردم یک کَمکی
نه جیکی، نه نشانی از او، نه وزوزی،
همه جا ساکت، مثلِ قبل از خیزشِ یک طوفان،
همه چیز آرام به نظر میآمد، و نه صدائی
کنارِ نوری از ماه بر کفِ اُتاق
ناگهان قلمروئی زنده شد در آن مکان
شُکر خدا را! که نرُفته بودم با جاروب آنجا را!
قلمروئی از مگسها، پشهها، و لیسکها
کرمها، حلزونها، عنکبوتها و ساسها،
مورچهها، زنبورها، پروانهها و بیدها
میرقصیدند در دلِ شب، همچون گاسها
بعضی پراکنده، بعضی در یک ردیف
مشغولِ بهترین عملیاتی که بلد بودند، رفت و برگشت به عقب و جلو
به پایکوبی پیوستند شبتابها،
دُمهای براقشان دنبالشان،
مثلِ رقصِ مشعلها، در دورانِ شاهنشاهان
یا در مه، چشمکزنان نظیرِ فانوسها
زنبورها، تنبکزنی میکردند بر توری پنجرهها
طفلکیهای بیقرار، بدونِ ملکهشان
به آسانی مجذوبِ مهتاب،
بیدها، خوشحال، بیرون از پیلههایشان
عنکبوتها، در حالِ تنیدنِ تار،
کسی به اندازهء آنها تفننی نبود!
چه جشنی! و تماماً پنهان،
نهان از چشمانِ نا آشنایان
گیج و منگ از ناباوری،
آن پایکوبی مددی شد برای رفع دردم
دستزنان گفتم:”نمایشتان را دوست دارم!”
چقدر طول کشید؟ نمیدانم
با آه، گردنم را لمس کردم،
آنجا که به ورمی بزرگ رُشد کرده بود
دیگر نمیرنجیدم
میتوان گفت، یک کَمکی سر در گُم!
پشهام کو؟ ناپیدا!
چرا او نیش زد مرا؟ نتوانم گفت
اما وی، مرا به جشنی بُرد، که از آن غافل میماندم،
گر بختِ دیدارش پیش نمیآمد
آیا عملش صرفاً جهتِ مکیدنِ خونم بود؟
یا مرا، آدمِ مهملی میپنداشت؟
خواب! با این همه جریانات!
آیا در واقع نیشش یک بیرنگ بود،
یا او، قاصدی بود از دنیائی دیگر،
دنیائی بیش از حد نادیده؟
خُب، هدفش را هرگز نمیفهمم،
اما، پس از مشاهدهء این نمایشِ پُر نشاط،
دیگر به آنان صرفاً بعنوانِ حشرات نگاه نمیکنم،
بلکه مانند موجوداتی نوهنجار، که زندگیشان، به زندگیم میپیوندد
آیا دوباره در اتاقم پایکوبی خواهند کرد؟
آری، تصور میکنم، به احتمالِ خیلی زیاد.
یادداشت:
شعر به زبانِ انگلیسی از مهربان.
نقاشی بلاگ از آثارِ نقاشِ اسپانیائی، “خوان میرو“، است، یا چنانکه در محلِ تولد ایشان، اسم او “ژوان” تلفظ میکنند .
Blog Image: Figure at Night Guided by the Phosphorescent Tracks of Snails
Artist: Joan Miró i Ferrà