شاید بخاطر تهدید جنگ با ایران به یاد شاعر افتادم که میگوید:
ای خصم، ترا مجال کین توزی نیست
بر کشور ما امید پیروزی نیست
با ما ز در صلح و صفا بیرون آی
کامروز جهان جهان دیروزی نیست
رباعی از ابوالقاسم لاهوتی (۱۸۸۷-۱۹۵۷) است که نمیدانم در چه سالی سرود و “جهان امروزی” او کدام دوره از تاریخ معاصر است. شاید این رباعئ را در روسیه نوشت زیرا در سنّ ۳۸ سالگی به کشور شوروی پناه برد و دیگر نتوانست به ایران باز گردد. لاهوتی اولین شاعری بود که سرود انترناسیونال را به زبان فارسی برگرداند. وی در شوروی به مقام وزارت فرهنگ تاجیکستان رسید و در بخش فارسی رادیو مسکو هم فعالیت داشت.
غزلی از او بجا مانده که در آن میگوید:
گرچه باشد غم عالم به دلم لاهوتی
هیچ کس در غم من نیست، از آن دلشادم
“در تعقیب به تحقیق زندگینامه او پرداختم و چند سطر زیر را به نوشته دکتر محمد رضا بیگدلی یافتم:
در 1269 در کرمانشاه متولد شد . پدرش الهامی شغل آزاد داشت و گاهی شعر می سرود . وی وارد مدرسه ژاندارمری شد و به درجه افسری رسید . خیلی شجاع و احساساتی و خوش بیان بود . وقتی به درجه سروانی رسید ریاست ژاندارمری قم و کاشان به او داده شد . وی در این شغل مامور دستگیری نایب حسین کاشی و همدستان او بود . خیلی تند و شدید عمل کرد . نه نفر از یاران نایب حسین را اعدام نمود . لاهوتی در قم خیلی بد کار کرد ، متهم به اخاذی شد . حتی گفته شد یک دزدی که در حرم حضرت معصومه(س) متحصن شده بود او را به زور از صحن خارج نموده تیرباران کرده است . مردم به تهران شکایت بردند ، هیأتی مرکب از یک افسر سوئدی و دو افسر ایرانی برای رسیدگی به قم رفتند ولی قبل از اینکه افسران مزبور به وظیفه خود عمل نمایند مورد حمله افراد مجهولی قرار گرفته دو تن از آنان مقتول و یکی مجروح گردید . مجروح را به رباط کریم منتقل و در آنجا خفه می نمایند .”
خلاصه نمیدانم! بقیه زندگینامه مختصر لاهوتی را در وبلاگ دکتر بیگدلی بخوانید و خود قضاوت کنید. یک دیوان هم، چاپ مسکو، در اینترنت فراهم است که در آن خود شاعر زندگی کودکی و جوانی خود را شرح میدهد. شاید این شعر راهی برای حل معمای روان پیچیده شاعر نشان دهد. مادرش از غم یک فرزند کشته شده میمیرد و پدیرش از گرسنگی.