روزی بین جهان نو و جهان کهنه در سال 1532 برخوردی رخداد. 168 اسپانیایی در«پرو» به نبرد با ارتش «اینکا» میپردازند. آنها هفت هزار انسان را تا قبل از پایان یافتن روز قتل عام کرده و امپراتوری «اینکا» رابه زیر فرمان خود در آوردند. در این واقعه تنها یک سرباز اسپانیایی جان خود را از دست داد.
چرا قدرت و توانایی جهان کهنه و نو اینگونه متفاوت بودند؟ و چرا این اروپائیان بودند که در قرون گذشته بخشهای بزرگی از جهان را به تصرف خود در آوردند؟
این سئوالها توجه پرفسور جرد دایمند راجلب میکنند. او میخواهد علل این قدرت و توانایی را کشف کند. جستجوی رد پا ها او را به صحنه های خارق العاده ای می برد. او تئوری قابل توجهی دارد و معتقد است که برنده و بازنده بوسیله جغرافیا تعیین میشوند. این شرایط موجود قاره ها، کشاورزی و پرورش دام بودند که باعث شکوفایی برخی فرهنگها و عقب افتادگی برخی دیگر شدند. ولی آیا این جواب میتواند وقایع سال 1532 را توضیح دهد؟ چگونه جغرافیا میتواند غلبه بر جهان را بوسیله تفنگ، ویروس و فولاد توضیح دهد؟