در خوابهای بیقرار من، گاهی میایی و گاه میروی
بر پلکهای خیس بسته ام، چه با طمأنینه راه میروی!
گویا که گفته اند، کلِ زندگی یک نفس است
میدانم که یک دم میآیی و با آه میروی
قطب نمای دلت را به کار گیر، حسّ من از این طرف است!
غیر از این، به هر راه که میروی اشتباه میروی!
شب اگر که سرد و تاریک و پر مخاطره است
در خواب بلورین من به پیشواز ماه میروی
به خود میگویم اورا خواب میبینی، میمیری
خاک میشوی، چون خون سبز در رگ گیاه میروی…..
زمستان نود