دیروز خانوم معلم از انسانیت راضی نبود. بهش گفت چهل بار از روی این جمله مینویسی و فردا خوشخط و تمیز برایم میاوری : “هر روز آتش سیگار بر پوست ظریف کودک دو و نیم سالهای فرود آمد که ذهنش پذیرای ادراک جهان بود، آخر در سطل زباله اش افکندند نیمه جان”. “هر روز…
بشریت سر جملهٔ سوم خوابش گرفت. تا صبح ۱۳۹۱ بار گفت: خور و پوف
فردا اصلا مدرسه نرفت…