تذکار
در اجابت از اشارت یار فرزانه ای در این بخش بدوا به مناجات رابعه در قالب مثنوی و بلافاصله به ذکر سلطان العارفین بایزید بسطامی در قالب قصیده می پردازیم امید که مقبول افتد
مناجات
رابعه با ناله به راز و نیاز
سینه گشود از سر سوز و گداز
گفت الهی غم جانم بده
درد دهی بدتر از آنم بده
عاشقم، عاشق تر از این کن مرا
با غم این عشق عجین کن مرا
سوختم از آتش این اشتیاق
سوختم از لذت این احتراق
باز بسوزان همه سر تا سرم
باد بده مانده خاکسترم
آتش دوزخ تو بزن بر دلم
هر چه که از دوست رسد مایلم
دل همه مشتاق چنین آتش است
آتش عشقی که چنین سر کش است
قفل تکلم به زبانم بزن
غیر تو گر گفت عنانم بزن
از تو غم عشق دهد جان مرا
از غم این عشق بسوزان مرا
غیر تو ام نیست بدل آرزو
گر چه بسازند ز خونم وضو
زنده ام ار عشق تو ام زنده کرد
نام مرا شهره آینده کرد
خواهمت ای دوست ببینم دمی
چون به گلی خفته نم شبنمی
میل تو دارم بطلب مر مرا
تا به بر خویش ببینم تورا
قطره ام و میل به دریا مراست
میل وصالت به سرا پا مراست
دل به هوای تو چو دریای خون
تا چه کند لطف تو با راجعون
*********
بایزید بسطامی (سلطان العارفین)
تذکر: برای آشنائی بیشتر با این بحر عمیق و بیکران عشق به منطق الطیر عطار مراجعه فرمایید
از نعره بایزید بسطام
وز جبه و شطح آن سخندان
صد راز مگو بگوشم آید
چون صوت اذان به روزه داران
آن پیر منزه از پلیدی
سقای سراچه صدیقان
یک جرعه چشیده از می عشق
یک ریگ گرفته از بیابان
از اعظم شان میزند دم
واز وحدت و فاعبدون و سبحان
این ذره که در فنای مطلق
داعی شده این چنین به عصیان
این قطره که در ورای هستی
با ذات بحور گشته یکسان
غیر از تو درون جبه اش نیست
چون هسته به میوه درختان
آن لحظه که گفت [لا اله]
الا انا [فاعبد ونی] الان …
طیفور نبود و خود تو بودی
در قالب آن فقیر پنهان
طیفور یعنی سقا، بایزید بسطامی هفت سال سقاء و شاگرد بیت امام جفر صادق (ع) بود و اندکی از علم آن متفکر جهان شیعه را فرا گرفت نقل است که یکروز امام گفت طیفور کاسه آب را بمن بده پرسید کاسه آب کجاست ؟؟؟ گفت در طاقچه پرسید طاقچه کجاست گفت تو هفت سال در این خانه ای و جای طاقچه نمیدانی ؟؟؟ گفت هفت سال محو کمالم و وقتی برای دیدنطاقچه ام نمانده گفت زود از این خانه برو که هر چه فرا گرفته ای کافی است بیم آن دارم که جهان را پر از کفر کنی بایزید که از خانه امام بیرون شد نعره زد
[لا اله الا انا، سبحانی ما اعظم شانی، فاعبدونی] خدایی جز من نیست و کسی پاکتر و بالاتر از من نیست پس مرا عبادت کنید و …
– لیس فی جبتی سوا الله] یعنی در لباس من غیر از خدا هیچ نیست
….
هفته دیگر ذکر شیخ ابوالحسن خرقانی است
محمود سراجی م.س شاهد