در صحنه ی نمایش سراسر کمدی انتخابات در ایران ، شعرهای زیر بسیار خواندنی است:
من رأی می دهم به الاغی که قبل ازین
او را الاغ های دگر رأی داده اند
افسار او کشیده و آورده اند پیش
پالان بادکرده به پشتش نهاده اند
ریشی دراز بر زنخش بسته اند و بند
از پوزه اش به هرزه دُرایی گشاده اند
من رآی می دهم به سگ زرد یا شغال
کاین هردو تخم یک خر و یک خانواده اند
این رأی من وظیفهء تاریخی من است
وز روشنای رأی من این خانه روشن است
سی سال رأی داده و خر برگزیده ام
وینگونه استراتژی من مدون است
من رأی می دهم که شود رهنمای خلق
گرگی که در کمین و امینی که رهزنست
محجورم و صغیر م و در کشتزار دین
خارم خلیده در دل و خاکم به خرمن است
تا کاروان به شبرو دین واسپرده ایم
خوشبخت خیل رهزن و بیچاره میهن است
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=19737
آفت زده این باغ ، ببینید کجایید
یکبار دگر لشگر این شعبده هایید
دستی بده ای هموطن غرق تماشا
وقت دگری نیست که از خواب درآیید
هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
گفتند و نوشتند ، براین شیوه رضایید
این معرکه ، توهین به شعور همگان است
ظلم و خفقان است اگر نوش نمایید
بی رأی شما مهره همانست که باید
بازیگر تصویر حماسیش چرایید ؟
تحریم چنین است که در خانه بمانید
بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
دیگر نتوان گفت ، هوادار شمایید
داریوش لعل ریاحی
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=43901
نظر شما چیست؟