تو فقط خیال کن

حس این شعر مدتها پیش آمد ولی خودش امروز کامل شد: دو روز مانده به 8 مارس. و آیا به روز جهانی زن ربطی دارد؟ و به دیگر چیزها؟

تو فقط خیال کن

و من

در تمام هتل‌های بین راه

از سر تا پای ایالات متحده

از میله های مواجش چون مویم

 تا ستاره هایی به درشتی ناخن های پایم

از تن‌هایمان نشان می گذارم.

/

هر جا که رسیدم

یک اتاق دو نفره می‌گیرم

تو فقط از بیکسی ترکیه خیال کن

و من بدنم را جا می گذارم

هر جا که تو آرزوی دیدنش را داری،

                                      دکتر جان.

/

کافی است فقط خیال کنی

و من جا می گذارم

لرزه های زادبومت را طبس

و لرزه های پناه جویی ات را

در پرده‌های این اتاقها

کشیده مثل پرچم آمریکا

همانطور که نفسهایت برصورتم

می‌ریزد مثل شلاقی داغ

در گوانتانومو

/

تو فقط از همان قیصریه

وقتی که می روی تا در اداره ی پلیس

حضورت را در پا در هوایی امروز

اطلاع دهی  خیال کن

و من جا می گذارم این جا

موهای خیسم را روی بالش‌های سفید

و همانطور که چنگ تو

کبود روی شانه هایم

مثل کویر به سیاهی می‌زند

چنگ می‌زنم به پنبه شان

و می‌گذارم جایشان بماند

مثل جای دست برده‌های سیاه

که هنوز مانده

 روی پنبه‌ زارهای اوکلاهاما.

/

تو از آنتالیا خیال کن و همانطور

 که از پشت ضربه می‌زنی

و تصویرت در آینه ی دستشویی ها جا می ماند

من هم جا می‌گذارم جای انگشتهایم را

لب آینه‌ ها در همه ی هتل های ارزان بین راه

درست مثل جای انگشت ظرفشورهای مکزیکی

که لب گیلاس‌های شراب کالیفرنیا

جا مانده

/

تو فقط خیال کن

از همان وضعیت میان جایی ات

و من جای زانوها و کف دستهایم را

می گذارم بر کف‌ پوش تمام مسافرخانه ها

همانطور که جای کف دستها

و زانوی بچه های سرخ پوست

 کف راهروهای مدارس شبانه روزی داکتوا

مانده است که مانند من

که برای تو خم شده ام

خم می شدند جلوی آقاهای سفید

با چوب تعلیمی به دست.

/

تو فقط همانطور که منتظر

در یکی از بارهای استانبول نشسته ای

تا صبح شود و دفتر سازمان ملل

باز کند و زنی از قرقیزستان

منتظر توست که مشتری اش شوی، دکتر جان

خیال کن و به سیگارت مک بزن

و من اینجا جای سینه هایم را

می گذارم روی همه‌ی دیوارها

مثل جای مهر دیپورتی

که در پاسپورت مردان بعد یازده سپتامبر

عرب می خورد، درحالی که پلیس های هیکل مند

مثل تو که پشت من

ایستاده ای مانند تیغه ی کارد

تخت دیوارشان کرده اند

و بدنهایشان را دست می کشند.

/

تو آن جا یک روز وقت پایکوبی

 در نف شهیر، در گوشه های تاریک سالنی اجاره ای

با دختران پناهنده که وقتی مریض می شوند

بر تختهای تاریکشان خم می شوی و جای گوشی ات را

بر سینه هایشان می گذاری

خیال کن و من اینجا دکتر جان

جای لبهای غنچه ام را می گذارم

گرد مثل دایره های پولکا

روی پیراهن دختران لهستانی در دیترویت

وقتی که کمرهایشان در بازوهای

کارگرهای جنرال موتورزبه تمامی مهار شده اند.

/

کافی است که خیال کنی فقط مثل مولانا

از قونیه و من اینجا

جای سماع تو را

سماعی مثل عقاب

که وقت فرود تنها پر است و چنگ

و منقار که می شکافد

جا می گذارم

وقتی که زیر و زبرمی شوم

و چرخ می خورم

با سرعتی سرسام آور مثل تصویرها

 و پول و اطلاعات

و پرت می شوم

و به در و دیوار می کوبی ام

و سرم جا می گذارد لبه ی تخت

و لب وان و ناخنهایم

روی رنگ چرک دیوارها

مثل دیوارنوشت های نیویورک

و دندانهایم را روی ملافه های مچاله

که در دهانم چپانده ای

و جای دنده هایم

مثل رد خط آهن

نرسیده به کناره ی در.

 

تو فقط با خیالت ضربه بزن

با همان شدتی که درهر کسر ثانیه

مجسمه ی آزادی و جرج واشنگتن

بر پشت و جلوی دلار مهر می خورند

و من جای ضربه های تو را

جا می گذارم مثل ریتم جاز

در هیاهوی هواکش ها

و جای صدایت را که می خواند

نلی نلی نلیتا

نلی تا آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

/

تو فقط خیال کن

و من جای تجاوز را

سرتا پای نقشه ی آمریکا جا می گذارم.

/

نیلوفر شیدمهر استراکوا

6 مارچ 2012

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!