پشت دستم داغ کردم تا نیارم نام عشق
زخم دستم میدهد اینک مرا پیغام عشق
توبه کردم تا نیفتم یاد ایامی که رفت
چون کنم با دل که دارد آتش ایام عشق
رونق حسن تو عالمگیر شد از عشق من
داغ شد بازارت از من، من شدم بد نام عشق
دیده را نادیده کردم بار ها اما چه سود ؟؟؟
طشت رسوایی فرو افتاده بود از بام عشق
آتشی افتاده بر جانم که از خاکسترم
خوب فهمیدم بدنیا آخر و فرجام عشق
گفتم از آتش نمی ترسم که ازعاشق شدن
گر بسوزم پخته گردد لاجرم این خام عشق
شاهدا، پیغام تلخ عشق را با جان شنو
کز شکر شیرین تر آید در نظر دشنام عشق
محمود سراجی
مارس ۲۰۱۲