آسمان تاريک نيست
بر تارک اين آبى بى انتها
لکه اى نيست از ابر سياه.
طوفان در کرانه آرامش
در کمين ننشسته است
بارانى سرد نمى بارد
تا تبى سوزان فروکشد.
زمستانى نيست
تا انجماد آه عشق
بر شيشه پنجره را نقش زند.
در آستين فلک امروز
انگار توطئه اى در کار نيست.
روزى است پاک و روشن
هوا چنان آفتابى
که سفر باد را ميتوان
با چشم ديد
گذر خاطره انگيزش را
در ذهن خيال به تصوير کشيد.
پس چرا غمگين است
تماشاى نسيم
که هزاران هزار آروزى
پرپر شده گلهاى قاصدک را
در حضور خاموش ما
براى هميشه در خاک ميکشد.