داستان مهدی (غایب)

حکایت شیعه، داستان دو چیز است: پول و قدرت!

پس از مرگ امام دهم (نقی‌)، که در کار کسب خمس و زکات و سهم آقا بسیار کار آمد بود؛ بین طرفداران دو پسر او (حسن و جعفر) جنگ و دعوا می‌‌شود … بر سر پول و قدرت.

یک گروه پشت حسن (عسگری) صف می‌‌کشند، و گروه دیگر به طرفداری جعفر (کذاب).

حسن عسگری مریض احوال بود و فرزند پسر هم نداشت … بالاخره نیز در بیست و اندی سالگی جان داد. لیکن پیش از مرگش (در جهت استمرار قدرت و درآمد شان) اصحاب امام، کنیزکی از پیش آبستن را به عقد حسن آقا در می‌‌آورند!

متأسفانه بخاطر نبود سونوگرافی؛ دوره آبستنی را درست تخمین نزده بودند، و خانم تنها سه (۳) ماه پس از ازدواج، وضع حمل می‌‌کند!

داستان سرایان شیعه اثنی عشری (راویان حدیث) در این مورد بشدت به درد سر افتاده اند، ولی‌ از رو هم نرفته و جهت ماله کشی‌، می‌‌نگارند که:

“نرجس بانو، دختر قیصر مصر بود. یک شب در عآلم رویا؛ حضرت عسگری را به خواب می‌‌بیند، و یک دل‌ نه صد دل‌ عاشق جمال ایشان می‌‌شود … و در همان رویا، از حضرت باردار می‌‌گردد!!!

نرجس سپس در جستجوی آن عشق رویایی، به سمت عربستان براه می‌‌افتد، که اسیر گروهی برده فروش میشود. آنها نرجس را به بازار برده فروشان سامرا می‌‌آورند … و همان روز به حول و قوه الهی … امام عسگری به کارگزاران خود آگهی می‌‌دهد؛ تا بروند و کنیزی با همان مشخصات دقیق نرجس را، در ساعت و محلی که امام می‌‌گوید، خریداری کنند!!!”

پس از جوانمرگ شدن عسگری؛ در مراسم خاکسپاری او، اصحابش پسرک پنج ساله را جلو می‌‌اندازند که: “این جانشین امام حسن است!” اما طرفداران جعفر (که شیعه کذاب نامند) قبول نمی‌‌کنند.

به روایت شیعه اثنی عشری، پسرک (مهدی) از همان شب خاکسپاری مخفی‌ (غایب) میشود، تا در موقع مناسب ظهور کند. اما به روایات دیگر؛ طرفداران جعفر، پسرک را همان شب سر به نیست کرده‌اند.

این چرندیات، ارزش نوشتن من و خواندن شما را نمی‌‌داشت؛ اگر در زمان شاه اسماعیل، صفویه نرفته بودند تا یک مشت آخوند مفتخور دروغگو را از لبنان وارد مملکت ایران کنند … و سپس به زور و شکنجه و قتل و تجاوز، ملت ایران را شیعه اثنی عشری (دوازده امامی) نمایند!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!