انسان از آب آمد یا از خاک؟

 

توضیح اولیه : در این وبلاگ، واژه ی گل به کسر گاف و بمعنای : خاک به آب آمیخته ، گل و لای و لجن و غیره است.

آفرينش انسان بنا بر آيات قرآن : عنوان اصلي بحث اساسي ما آفرينش انسان در قرآن است. براي تبيين وتوضيح اين بحث چند مقدمه لازم است كه بايد آنها بيان شود. اول اين كه آيات قرآن دربارة آفرينش انسان از جهاتي با هم اختلاف دارند. نه تناقض، بلكه اختلاف. برخي در مورد نخستين انسان است و مي‌گويد كه آدم از گل (به کسر گاف) آفريده شده كه اين يعني مبدا همه انسان‌ها خاك است. به عبارت ديگر همه انسان ها جداگانه لحاظ مي شوند. يعني مي‌گويد هر انساني از نطفه آفريده شده و نطفه از مواد غذايي و مواد از گوشت حيوانات و ميوه‌ها و درختان و مواد معدني و امثال آن. همه به زمين برمي گردند. امّا بعضي آيات فقط در مورد شخص حضرت آدم «ع» است. پس يكسري آيات داريم در مورد كل انسان كه به عبارت ديگر راجع به نوع انسان است و يكسري آيات داريم در مورد شخص حضرت آدم «ع» است. اين‌ها جزئي‌تر است و آن‌ها كلّي‌تر است. درسورة «حجر» آيه ٢٩ وسورة «ص» آيه ٧٢ مي‌توانيد اين بحث‌ها را ببينيد.
مقدمة ديگر اين است كه اختلافات ظاهري در آيات قرآني را بايد ببينيم چگونه قابل رفع است. يكجا مي‌فرمايد كه ما بشر را از آب خلق كرديم. وَ هوَ الذي خَلَقَ مِنَ المَاءِ بَشَراً؛ فرقان آية ٥٤. گاهي مي‌فرمايد ما انسان را از آب جهنده خلق كرديم. خُلِقَ مِن مَاءٍ دافِقٍ؛ طارق آية ٦. گاهي مي‌فرمايد از نطفه خلق كرديم و همين نوع عبارتهاي مختلف. پاسخ اين است كه نطفه و ماء دافق و آب، همه آب هستند و قابل جمعند. آب در اينجا در اصطلاح قرآن منحصر به همان مادة ويژه‌اي كه از تركيب اكسيژن و هيدروژن بدست مي‌آيد و خاصيت يونيزاسيون دارد، نيست. بلكه اصطلاحي گسترده است كه شامل نطفه هم مي‌شود. ماء دافق هم هيچ چيزي جز نطفه نيست. پس خلاصه هر وقت قرآن مي فرمايد «ماء» در رابطه با اصل انسان، منظور يعني مايع، يعني چيز مايع. حالا اين اصطلاح آب، حقيقت است يا مَجاز، خيلي مهم نيست. چون ما حالا در مقام فهم آيه هستيم. آن يك بحث ادبي خاص است و در جاي خودش هم قابل بحث است. و بايد مطرح شود. ولي اينجا مورد بحث ما نيست. پس يك پاسخ اين است كه هر كجا «ماء» گفته شده منظور يك چيز مايع است، پس اختلافي با هم ندارند. يك حرف ديگر اين است كه بگوييم كه منظور از «ماء» همين آب اصطلاحي است كه از تركيب اكسيژن و هيدروژن بدست مي‌آيد. چون انسان يك موجودي است زنده و قرآن هم مبدأ حيات را آب دانسته و فرموده: وَ جَعَلنَا مِنَ المَاءِ كُلَّ شَيئٍ حَيٍّ؛ سورة انبياء آية‌ ٣٠. پس ريشه و اساس حيات هر چيزي آب است و انسان هم يك موجود زنده است. پس ريشه و اساسش آب است. پس اين غلط نيست كه بگوييم انسان از آب خلق شده. ولي خب البته آن جواب اول اقواست و بي‌اشكال‌تر است. بنابراين اختلافات در مورد آب در آيات قرآن قابل جمع و رفع است. اما منشأ توهم اختلاف در تعبيراتي مثل تراب، طين، حمأ مسنون، صلصال و امثال اين‌ها. بعضي جاها مي‌گويد انسان را از خاك آفريديم، يعني تراب. بعضي جاها مي‌گويد انسان را از طين يعني گل آفريديم. بعضي جاها مي‌گويد ما انسان را از لجن آفريديم. بعضي جاها مي‌گويد انسان را ما از گل خشكيده مثل سفال آفريديم. خب اين‌ها را بايد چه بكنيم. اين‌ها هم قابل جمع است. چون خاك با افزودن آب، طين يعني گل (به کسر گاف ) مي‌شود. تراب كه به آن آب اضافه شود، مي‌شود طين. وقتي كه اين گل يا طين خشك شود، آبش كم شود، مي‌شود صلصال. وقتي كه به گل و لاي كنار جوي و رود و اين‌ها مخلوط شود، مي‌شود حمأ مسنون. وقتي كه چسبنده  شود، مي‌شود طين لاذب، گل چسبنده. پس همة اين تعبيرات بر مي‌گردد به همان تراب يا خاك. پس اين قابل جمع است و هيچ اشكالي پيش نمي‌آيد كه تعبيرات مختلف در قرآن هست. پس در دو سري يا دو شاخه از آيات اختلاف را حل كرديم. يكي در آن قسمتي كه در مايعات بود، يكي در آن قسمت كه در جامدات بود. در قمست اول بين آب و آب جهنده و نطفه و اينها حل شد. در قسمت دوم بين عباراتي مثل خاك، گل (به کسر گاف) ، گل چسبنده، لجن، گل خشك شده، باز اين هم حل شد. آنچه باقي مي‌ماند اختلاف بين اين دو شاخه است كه يكي آن شاخة اول كه همان مايعات بود كه خلقت از آب را مي‌گفت. يكي دستة دوم كه همين جامدات و خلقت از تراب را بيان مي‌كند. جواب اين اختلاف را ما اينطور مي‌دهيم كه اگر حصر در آيات قرآن كار بود، يعني مي‌فرمود: خلقكم من تراب؛ يعني تنها و تنها از خاك آفريده شده‌ايد. يا دربارة آب با همين عبارت حصري بيان مي‌كرد. اين اختلاف باقي بود. و حل نشدني هم بود. اما ما مي‌دانيم كه براي معرفي منشأ پيدايش يك موجود گاهي مجموع عناصر تشكيل‌دهندة آن موجود را ذكر مي‌كنند، گاهي به اقتضاي بلاغت بعضي از آنها را ذكر مي‌كنند. و اين در لسان عرب و ادبيات عرب معمول و مرسوم است. پس با توجه به اين نكته جمع بين اين دو دسته آيات اينطور مي‌شود كه در بعضي آيات تكيه روي تراب يا ماء است، در بعضي آيات تكيه روي مجموع تراب و ماء است. كه مي‌شود چي؟ مي‌شود طين. گاهي تكيه كرده‌اند روي خاك، خاك و ملحقاتش. گاهي تكيه كرده‌اند روي آب و ملحقاتش. گاهي تكيه كرده‌اند روي هر دو. آب و خاك را كه با هم تركيب بكنيم، مي‌شود گل (به کسر گاف) . پس مجموع اين دو دسته آيات را كه بريزيم روي هم، مي‌شود گل و طين و امثال ذلك. پس اين اختلاف را ما اينطور حل كرديم كه در ذهن بعضي‌ها اين نيايد كه چطور در قرآن گاهي مي‌گويد از خاك آفريديم، گاهي مي‌گويد از گل آفريديم. گاهي مي‌گويد از لجن آفريديم. اين راه حلي است كه ما عرض كرديم : سید مهدى شمس الدین، معروف به سید شمس
http://www.shamsaldin.net/ir/index.php?option=com_content&view=article&id=12:the-view-of-quran-regarding-man&catid=16:introduction-man&Itemid=23

از محمد باقر (ابوجعفر، محمد بن علی الباقر، مشهور به محمد باقر امام پنجم شیعیان ) نقل شده است: چون مشیت الهی تعلق گرفت باینکه آدم را ایجاد نماید، برداشت از طرف یمین ( راست)یک غرفه آب گوارا و با خاک مخلوط ساخت و گل (به کسر گاف)  خشک شد و از جانب چپ یک قبضه آب شور ناگوار برداشت و گل ساخت بعداً هر دو گل‌ها را مخلوط و از ممزوج طینتین آدم را آفرید.
آنچه در نوشته‌های اسلامی و قرآن موجود است، خداوند گل (به کسر گاف) آدم را در برابر عرش خود قرار داد، پس به ملائکه جهات ( که مراد شمال – جنوب – صبا – دبور باشند ) فرمان داد تا بادهای مختلف را بر آن سلالهٔ طین بوزند و در آن طبایع اربع را که عبارت از صفراء، سوداء، بلغم و دم باشد جاری سازند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AF%D9%85_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85

امیرمؤمنان ( حضرت علی) در خطبه اول نهج البلاغه ابتدا به بیان ذات و صفات خداوند می پردازد و سپس به افعال خدا و در ادامه به مسئله ی خلقت انسان می پردازد و در این قسمت از خطبه حضرت به چکونگی خلقت انسان از گل (به کسر گاف) اشاره می کند:
«ثُم جَمَعَ مِن حَزن الارضِ وَ سَهلِها ، وَ عَذبِها و سَبَحهَا ، تُربَـةً سَنَها بِالماءِ حتّی خَلَصَت ، وَ لَاطَها بِلبَلۀ حَتّی لَزَبَت ، فَجَبَلَ مِنها صُورَۀ ذاتَ أحناءٍ وَ وُصولٍ ، و اعضاءٍ و فُصولٍ ، أجمَدَها حتّی أستَمسَکَت ، و أصلَدَها حتّی صَلصَلَت ، لِوَقتٍ مَعدودٍ ، وَ أمَدٍ مَعلومٍ ثُمَ نَفَخَ فیها من روحِهِ فَمَثُلَت إنساناً ذا أَذهانٍ یُجیلُها ، وَ فِکرٍ یَتَصَرٍفُ بِها .»
خداوند متعال برای خلقت آدم از زمین های (حزن الارض) یعنی زمین سنگلاخی و کوهستانی و (سهل) یعنی زمین غیر سنگلاخی و هموار و (عذب) زمین پاک قابل کشت و زرع و زمین (سبخ) شوره زار که استعداد کشت و زرع را ندارد ، خاک انسان را جمع کرد سپس خدا این خاک را به وسیله آب خالص و نرم کرد و با این عمل این خاک یک موجود چسبنده ایی شد . برای این گل صورتی را خلق کرد دارای اعضاء کج و منعطف و وصل و فصل است . سپس این گل خشک شد و به صورت صلصال درآمد ، صلصال به گلی گویند که به قدری خشک شده است که اگر به آن دست بزنند چون وسط آن خالی است صدا می کند اما خدا این صورت را برای وقت دیگری خلق کرده است یعنی نفخ روح رادر این صورت به چهل یا صد سال بعد موکول کرد ، سپس در او از روح خود دمید .
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=162093

تصویر انسان در فرهنگ ایران : انسان در فرهنگ سیمرغی ایران (پیش از میتراگرائی و زرتشتیگری) دارای تصویر ژرف وسرشاری‌است که درست دربرابر اسلام وصف‌بندی با آن، نیاز امروز ماست. ایرانیان دوره‌ی سیمرغی، باور داشتند که انسان روئیده از تخمی است که این تخم  ازآمیزش پنج خدا با هم (سروش – رشن – ارتافرورد یا فروردین یا سیمرغ – بهرام  – رام ) پیدایش می‌یافت.
این تخم بُن انسان بود و درمیان هستی او ارتافرورد یا سیمرغ بود. نماد این درک را آنها در تصویر«گوی» (ِگِردی) یا تخم بیان می‌کردند. این تخم و یا گوی، گسترده و باز که شد، آنچه را درخود دارد، در بیرون  می‌گسترد. این روند خود‌گستری، مفهوم «آزادی» آنها بود و «سپنتا» نامیده می‌شد.  این یعنی گوهر هر انسانی، آزادی است.  سپنتا تخم یا گوئی است که دارای دو بال گسترده‌است و در شاهنامه کیخسرو، رستم را «سیمرغ گسترده‌پر» می‌خواند. بعدها زرتشتیگری، این تخم و یا گوی را به انسان ریش‌دار تغییر داد که همین فروهری است که ما می‌شناسیم.
با اندکی خیره‌شدن در این تصویر خودرُو و پیدایشی که اصالت انسان (مردم) وآزادگی او را بیان می‌کند و مقایسه آن با تصویر قرآن از انسان «خلق» شده به امر الله، انسان بنده و تابع الله و آخوند، به اهمیت و نیاز کنونی ما در ایران پی می‌بریم. اینکه روشنفکران ایرانی، ناتوان از درک و اهمیت چنین تصویری از انسان ایرانی هستند،  هم حکایت دردآور دوزخی است که ما در آن بسر می‌بریم و هم گشایش و زایش فرهنگی ما : رضا ایرانی
http://arttaa.wordpress.com/2010/10/16/%C2%AB-%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%C2%BB/

انسان، در فرهنگ ایران، تخم ِآتش است. به سخنی دیگر، انسان، تخم ارتای خوشه یا سیمرغ است، که هم «خوشه همه جانها» یا «کانون همه آتشها»ست.
این تخم آتش در جان انسان، زبانه میکشد و بلندی و سرفرازی میجوید و به هیچ خدائی و قدرتی، سجده نمی کند و از هیچ خدائی، اطاعت نمی کند : منوچهر جمالی
http://www.jamali.info/alternate/160211_1

تصویر انسان در فرهنگ ایرانی و اسلامی : درفرهنگ ایران انسان ،ازباده ی آتشین سرشته شده است
ودرشریعت اسلام، انسان، ازخاکِ خشک وتوخالی وگندیده،سرشته شده است … اینکه سرشت وفطرت انسان ، درفرهنگ ایران از« می » هست ، درست متضاد با سرشت وفطرت انسان از« خاک خشک یعنی بی آب که حاصل خیزنیست » که درقرآن آمده است و درست شعرای بزرگ ایران ، برغم چیرگی شریعت اسلام ، فطرت انسانی را از« می » می دانند، و این تفاوت ژرف میان فرهنگ ایران وشریعت اسلام درباره فطرت وطبیعت انسان ، در روان ها بجای باقی می ماند.
 
مرا ، حق از « می عشق » آفریده است
همان عشقم ، اگر مرگم بساید
منم مستی و   اصل من « می عشق »
بگو ازمی ، بجز مستی چه آید ؟ – مولوی

همین اندیشه را حافظ در غزلیاتش بارها به عبارت می آورد :
بر درمیخانه عشق ، ای ملک تسبیح گوی
کاندرآنجا ، « طینت آدم ، مخمر میکنند »
درمیخانه عشق است که طین آدم را با می خمیرمیکنند .
دوش دیدم که ملایک درمیخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

« می » ، درفرهنگ ایران ، اصلِ – شادی و روشنی( بینش) – مهر – رادی – راستی( حقیقت) است  : منوچهر جمالی
http://www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=46355

نظریه ی پیدایش : آغاز آفرينش تمام موجودات زنده از آب بوده است
Various sources

نظریه ی علمی پیدایش و تکامل انسان : مقبول‌ترین نظریه در میان دیرین‌مردم‌شناسان امروزین در باب (پیدایش و) تکامل انسان این است که انسان کنونی که با نام علمی انسان خردمند خردمند مشخص می‌شود زیرگونه‌ای از انسان خردمند است که خود از انسان راست‌قامت تکامل یافته و انسان راست‌قامت هم از انسان ماهر تکامل یافته بود. همگی این جانداران در سردهٔ انسان جای می‌گیرند که گونه‌های متعدد دیگری هم از آن برخاسته بودند (مانند انسان نئاندرتال و انسان راست‌قامت) اما امروزه نسل تمامی آن‌ها منقرض شده‌است. انسان خردمند در حدود ۲۰۰ هزار سال پیش در شرق آفریقا پدیدار شد و گروه‌های کوچکی از آن‌ها در حدود ۵۰ هزار سال پیش به دیگر نقاط دنیا مهاجرت کردند، به این ترتیب نسل تمامی انسان‌هایی که در خارج از آفریقا زندگی می‌کنند به این مهاجران می‌رسد.
کپی‌های بزرگ (شمپانزه، بونوبو، گوریل و اورانگوتان) نزدیک‌ترین جانداران در حال حیات به انسان‌هایند. با این حال انسان از هیچ‌یک از آن‌ها تکامل نیافته‌است و مسیر تکاملی ما و آن‌ها میلیون‌ها سال پیش از هم جدا شده‌است. از میان آن‌ها شمپانزه و بونوبو دو گونهٔ نزدیک‌تر به انسان‌اند. نیای مشترک سردهٔ شمپانزه و سردهٔ انسان در حدود ۶ تا ۷ میلیون سال پیش می‌زیسته‌است…. با وجود مدارکی که علوم ژنتیک و فسیل شناسی در مورد تکامل انسان خصوصا در دو دهه اخیر ارائه داده اند، هنوز در کتابهای درسی در مدارس ایران بر خلقت مستقل انسان که ریشه در باورهای مذهبی دارد تاکید می شود و هیج مطلبی در مورد اجداد مشترک انسان و میمون به دانش آموزان تدریس نمی شود.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxxxxx

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!