عبورِ یک صأعقه، از شقیقهٔ کرم
و مگس، که حرفی برای ویز ویز نداشت
سکوتِ علم فیزیک در برابر جِرم
و بودن، که “هست” برای هیچ چیز نداشت
***
همه میدانیم که چیست راز هوار زدن:
چراغ را در ملأ عام سایه، دار زدن
او تو را میبیند، در اطاق آی – سی – یو
یک پزشک حاذِق، در حرفِ مایه دار زدن
***
خیلی خیلی مفتخرم، که اینقدر کم و مختصرم
همین مقداری هم که کَمَم، خیلی زیاده از سَرَم
ارزانی شما، این همه زیاااااااااااااااد بودن
در کِیفَم از کِیفیَتَم، گرچه در کَمیّت کَمَم