بحرتوفانی و ما در کشتی سرگشته ایم
هرگروهی با خیالِ خویشتن بنشسته ایم
برگزین یک ناخدا تا راهمان یکسو کنیم
ورنه درگردابِ ظلمت زورقِ بشکسته ایم