The Wanderer

از برزخ برایت نوشتم

خوب من

با باد رفته بودم

به سرزمینی که در جغرافیا نبود

زبان تازه ام الفبایی نداشت

برایت نامه های بی خطی می فرستادم

خوب من

هیچ شاخه ای هرگز به جدا شدن فکر نمی کند

مگر به هنگام طوفان

به زنگاه مرگ

ما جدا شدیم

و نفهمیدیم

تو روزی در ماه زندگی خواهی کرد

و من در اتاق دوری به موازات رودخانه ها

برگهای درخت خاکستر

و پرندگانی که هرگز از برابر چشمهایت عبور نخواهند کرد

خوب من

تو برای تنفس

هیچ هوایی نداری و من

هوای تازه

آلوده ام می کند

با این همه

تا سقوط هردویمان فاصله ای ناچیزست

تو می توانی به راحتی

بی آنکه نیروی جاذبه دو پایت را به سطحی بچسباند

در فضا شناور شوی

من بی آنکه بخواهم

می توانم به مرکز زمین تبعید

و به چشمه های جوشان فلز

پناهنده شوم

ما می توانیم

جایی میان هیئت چند ستاره ی گمنام

بازوانمان را حلقه کنیم

بی آنکه در سیاهچاله ای فروبغلتیم

به کهکشانهای خاموش سفر کنیم

من شعر بگویم

تو گوش دهی

و هیچ چیز جز ارتعاش خفیفی از زمان

ما را به آخرین خورشید

نزدیک تر نکند

-لیلا فرجامی
از کتاب “رودخانه ای که از ماه می گذرد”

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!