دو سنگِ قبر
دو سنگِ قبر سفارشدادم
با فاصلهای كوتاه
چشمانم را بخاك
بخاك میسپارم
لمسِ تاریكی
چونان یكی دیوانه
هزاران بار بهتر
بهتر از دردِ این روشنی
و چراغهایی كه میتركند
در آماسِ عفونت
چشمانم را بخاك میسپارم
معشوقههای زیبایم
آفتاب و باد و باران را
همیشه با چشمهای بسته دیدهام
سرنوشتِ خاورمیانه
بر بیرقِ سیاهش دوخته ساقیا
ساقی كبیر
باده و تریاق و بنگ
چنان بر ایشان ریز همه
بر باد دهند بلكه
تاریخِ ننگ
ساقی برقص!
ساقی برقص! آتشِ ساقهایت صبحِ ازل
چشمان مرا كه مرهمی نیست
فریاد
ترا به نامت كه باقی
فریادِ اینان رس ساقی
11/7/2012
ا- ماهان