بمناسبت زلزله ی ۶.۲ ریشتری در آذربایجان شرقی
تبر به دست رذیلان و لرزه نزد زمین است
در این زمانهء بیداد ، رسم داد ، نه این است
کجا رواست بلرزد زمین به شهر و دیاری
که خانه ها همه از خشت و فقر خانه نشین است ؟
به کودکان نگر ، ای گوی خاک و بازی آنان
ملرز ، از آن که درین لرزه ها عداوت و کین است!
منه به گوشهء دلهای زنده ، داغِ عزیزان
ببین که شعله ء آتش میانِ خونِ جبین است
تو خاک باروری مهد آرزوست وجودت
سرای زیستنی ، وز تو انتظار ، چنین است
ملرز ای وطن ، ای خاک تا به خاک نلرزد
دلی که از تو فروزان شده ست و با تو قرین است !
محمد جلالی چیمه (م. سحر)
يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۱
http://msahar.blogspot.ca/
ای زمینِ ملتهب ، آرام شو
لحظه ای ، با حال و بی آلام شو
نزهت و سرسبزی دشت ات کجاست؟
آن تماشاگاه و گلگشت ات کجاست؟
جای جایِ تو ، بسا ویرانه شد
جشن و شادی، بهرِتو بیگانه شد
بس کن آخر ، این نهیبِ زلزله
بفکن آنجا ، خوش نوایِ هلهله
بنگر اکنون ، بر نشاط و ولوله
بشنو، صوتی ، دلنواز از چلچله
لحظه ای ، با حال و بی آلام شو
ای زمینِ ملتهب ، آرام شو
دکتر منوچهر سعا دت نوری
http://iranian.com/main/blog/m-saadat-noury-19…
زمین ای بی مروت مر ندانی
بما نکبت رسد از آسمان ها؟
مجال و مأوی ما بر فنا شد
از آن آهخته تیغ بر کاروان ها
گرت سینه گشودی بر همه راز
بخون آلوده شد در خاوران ها
نیامد برگ و بار از ریشه هایت
کنون در قلب تو آه و فغان ها
دمی آسوده گیر ای پیر شاهد
ز خاکت بر کشیم ما جسم و جانها
چنان بیتاب نماید ملک دربند
از آن تیغی که خارد استخوان ها
علی آلنگ
http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?obj…