سروده ی بسیار دلنشین و جاودانه ی “کاوه” با مطلع “ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند” ، مدتی است در فضای اینترنتی_ این زمانه ، از زبان یک شاعر به زبان سراینده ای دیگر می افتد و بدرستی ، معلوم و آشکار نیست که گوینده ی اصلی آن کیست. با یکدیگر ، چند نوشتار را در این زمینه مطالعه و مرور می کنیم:
١ – نیمتاج سلماسی (نیمتاج لکستانی ، نیمتاج خاکپور)
نوه حاج وزیر لکستانی و دختر یوسف لکستانی و به گفتهٔ دیگر، فرزند مسعوددیوان لکستانی است. نیمتاج در سده ۱۴ قمری در حومه سلماس در خانوادهای فرهنگدوست زاده شد. او تا دوره متوسطه تحصیلاتش را ادامه داد که در آن زمان تحصیلات بالایی بود. نیمتاج بر چند زبان نیز مسلط بود. در کشتار لکستان در جنگ جهانی اول خانوادهاش را از دست داد و خود از سلماس به رشت رفت. شعرهای نیم تاج لکستانی مضمون تند اجتماعی و انتقادی دارند و اغلب میهنپرستانه هستند. «کاوه» نام یکی از شعرهای مشهور اوست : ایرانیان که فر کیان آرزو کنند/ باید نخست کاوه خود جستجو کنند. منبع : ویکیگفتاورد و ویکی پدیا
٢ – بانو نیمتاج لک(خاکپور)
وی اهل سلماس آذربایجان و از جمله شاعران پرآوازهی دورهی مشروطیت بود.پدرش یوسف و مادرش نرگس نام داشت. بانو نیمتاج از خانوادههای گلستانی بود که از خاندانهای به نام و سرشناس آن زمان به شمار میرفت.وی تا سال یازدهم دبیرستان تحصیل کرده بود و زبانهای انگلیسی و ترکی را به خوبی میدانست و از هنرهای دستی از جمله گلدوزی و دوزندگی نیز بهرهمند بود.وی دارای دویست بیت شعر بود که دو تا از چکامههای وی به نام«کاوه»و دیگری به نام«پیام ما به تهران»و در هنگام شورش آذربایجان در سال ١٣٣٧ هجری قمری و در زمان جوانی خود و پیش از ازدواج و آمدن به تهران دربارهی «پریشانی و کشتار و تاراج رضائیه،سلماس و رشت»سروده است3 و اشعار وی در نشریهی زبان زناندر شمارههای چهارم و پنجم به چاپ رسید.وی در جنگ ارومیه به اتفاق مجاهدین با لباس نظام جنگ کرد و به شهادت رسید.
شعر کاوهی وی به نام«خون برادران همه سرخاب رو کنند» است که در این جا دو بیت آن ذکر میگردد:
ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند/ باید نخست کاوهی خود جستوجو کنند/ مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر/ تا حلّ مشکلات به نیروی او کنند. منبع : پایگاه مجلات تخصصی نور
٣ – زنددخت
فخرالملوک متخلص به «زنددخت» در سال ١٢٨٨ شمسی تولد و در سال ١٣٣١ وفات یافت. او مدیر مجله ی «دختر ایران» و مؤسس «مجمع انقلاب نسوان» بود. زنددخت از پیشاهنگان کشف حجاب در ایران بود و اندیشه هایش بیشتر متأثر از فرهنگ غرب بوده است تا فرهنگ اسلامی. او در یک غزل به اوضاع اجتماعی نامطلوب آن دوره اشاره می کند و از ضعف عمومی حاکم بر پیکر جامعه شکوه می کند و انتظار ظهور یک مصلح اجتماعی نیرومند را دارد تا مشکلات به نیروی او حل شود و آنگاه به مردان عتاب می کند که به جای سخن گفتن از ضعف زن، از مردی و مردانگی خود سخن برانند. منبع : شاعران معاصر زن
٤ – سروده ی جاودانه و دلنشین “کاوه”
ایرانیان که فرّ کیان آرزو کنند
باید که همتی به ره آبرو کنند
نوح دگر بباید و توفان دیگری
تا لکه های ننگ وطن شست و شو کنند
خون گرم رهروان وطن از میان ملک
باید نخست کاوه دلی جست و جو کنند
مردم رها ز بند اجانب نمی شوند
از خون خود مگر که به هر جا وضو کنند
مردی بزرگ باید و عزمی بزرگتر
تا حلّ مشکلات به نیروی او کنند …
اینجا زنان ز جهل به زندان ذلت اند
گو خون قلب غمزده سرخاب رو کنند
(خون برادران همه سرخاب رو کنند)
شد پاره جامه کهن و نو نمی شود
صد ره اگر که وصله زنند و رفو کنند
مردان که ضعف زن به رخ او همی کشند
بهتر بود ز مردی خود گفت و گو کنند
زور و زر است تکیه مردان بی خرد
تیر ستم به سینه زن گر فرو کنند
ایوان پیشکسته مرمت نمیشود
صدبار اگر بهظاهر وی رنگ و رو کنند
قانون خلقت است که باید شود ذلیل
گر مردمان به راحتی و عیش خو کنند
چون «زنددخت» شیرزنان وطن بلی
شرح عیوب بی خردان مو به مو کنند
منبع : ۱ – ۲ – ۳
بنظر می رسد برای شناخت سراینده ی اصلی “کاوه” ، پژوهشی دقیق تر و بهتر لازم و ضروری است . باید از دوستداران فرهنگ و ادب ایران ، خواهش نمود که در زمینه ی این شناخت ، مساعدت و یاری فرمایند.
دکتر منوچهر سعاد ت نوری