کمال یک نگاه
زیبائی ناب دردناک است
من نگهدار نیستی ام
نوسان گلهای آفتاب گردان
علفزارهای آبی، سبز، نارنجی
مجذوب کافکا
هدایت خواب بوف کور را می بیند
اندوه، خودکشی با گاز
بسوی دریاچه میرود
اتاقی از آن خود ، چه بیهوده
توی آب غرق میشود با بی صدائی
خواهر هنرمند من
در تصرف افسردگی دوقطبی
عاشق مرگ میشود
روی خط مترو راه میرود
با.گامهای استوار
خلاء قطار.او را به زیر می کشد
پیکرش کامل، زیبائی اش دردناک
نگهدار.نیستی ام میشود
با مه آمیخته ام، مرگ
هیچ قدرتی بر من.ندارد
از پیش مرده ام .
©آزاده آزاد