On my balcony
There are three things
That make my day:
Wind chimes, a red rose and a stationary bike.
Every morning when I sit on the bicycle,
Past and future mingle together
The sleepy hanging chimes
Come to tinkle with every breeze
And the half-open rose buds
Stare at me eye to eye.
I pedal with ease
And circle around with the sun and the earth.
The sky up above grows pale
And like my sweating soul
It sheds off its dark blue-gray
And turns slowly into light blue.
Majid Naficy
March 6, 2007
ورزش بامدادی
—————–
در ایوان خانه ام سه چیزست
که روز مرا می سازد:
زنگ، گل و چرخ ثابت.
هر بامداد که بر زین چرخ می نشینم
گذشته و آینده درهم می آمیزند،
آویزه های خواب آلود زنگ
با هر نرمه بادی به صدا درمی آیند
و غنچه های نیمه باز گل
چشم در چشم من می دوزند.
من سبکبارانه پا به رکاب می زنم
و همراه خورشید و زمین به گردش درمی آیم.
آسمان آن بالا رنگ می بازد
و چون جان عرقریزان من
سرمه ای سیر را وامی گذارد
و آرام آرام به آبی روشن می گراید.
مجید نفیسی
6 مارس 2007