وضعیت زندان
پدرم چند شب پیش تماس گرفت و بعد از چند روز باهم صحبت کردیم.
همیشه وقتی با هم حرف میزدیم از نگرانی اش راجع به ما میگفت و وقتی از درباره خودش و محل زندان می پرسیدیم با خنده می گف آره خوب خوبم و هیچ مشکلی نیست،فقط نگرانی من بابت شماست.شما که خوب و خوشحال باشید من هم خوبم و شادی شما مستقیما به من میرسد.
دیشب وقتی مامان با اصرار از بابا درباره محیط زندان پرسید،بابا اینچنین تعریف کرد:
-اندازه ی اتاقی که ما در آن هستم 5/4*6 متر است که تعداد 28 نفر در آن بسر میبریم.
-اتاق دارای 6 تخت است که به افراد قدیمی تعلق دارد.
-هنگام ورود به زندان فرد هیچ پتویی ندارد و باید در این هوای سرد روی موکت کثیف تا صبح از سرما بلرزد
-برای حمام رفتن باید در صفی بسیار طولانی بایستیم و نهایتا زمانی که نوبت ما میشود شیرها و دوش حمام خراب است و هیچ آبی از آن خارج نمی شود.
-توالت ها بسیار بسیار کثیف و چاه آن همیشه گرفته است.شیرهای توالت فاقد شلنگ است چرا که زندانیان از آنها به عنوان نی قلیان استفاده می کنند.
-غذای زندان صبح و شب تکه ای 18*20 سانتی متر نان است.سهمیه نان ثابت است و با افزایش تعداد زندانیان سهمیه نان بیشتر نمی شود،بلکه اندازه نان کوچک و کوچکتر می شود.
-در این موقع از سال زندان روز به روز شلوغ تر می شود چون افراد بی خانمان برای داشتن سرپناه در این فصل کاری می کنند که گرفتار شوند، حداقل اینجا سقف و تکه نانی هست.
-اگر اینجا فردی بیمار شود و در اثر آن بمیرد،آب از آب تکان نمی خورد.
-از خانواده زندانی هیچ چیزی قبول نمی کنند و همه را به فروشگاه زندان ارجاع میدهند.فروشگاه بسیار بسیار شلوغ و برای ورود به آن باید در صفی طولانی بایستیم.من برای گرفتن پتو چندین مرتبه مراجعه کردم،از صبح تا بعد از ظهر در صف ایستادم و نهایتا فروشگاه پتو نداشت.
-زندانی های جدیدی که وارد بند می شوند را به اتاق ها راه نمی دهند و آنها را کثیف خطاب می کنند.آنها مجبورند تا صبح در راهرو روی کارتن بخوابند تا صبح مامورین زندان آنها را با ضربات شلنگ از خواب بیدار کنند…
این است وضعیت زندان های شیراز،شهر شعر و ادب،پایتخت فرهنگی ایران!!!