آن زمانهای دور،آن اُوقاتِ خوش و گرمِ کُرسی به میانِ تالار و قَهقهههای اهلِ خانه و دوستان هنوز روز رخت نبسته و شب به آغوشِ ماه نیامده،که خوش میآمد آن بورانی اسفناج که کدبانوی خوش کارِ شیرین شِکار برای ما حاضر میکرد .
چند سالیست که گوشتِ قرمز و لَحوم الطُیور نمیخوریم،احساسِ خوبی داشته و روی به خوردنِ سبزیجات و مُقیمانِ دریا و اقیانوس آوردیم،یزدان را صد کرور مرتبه شُکر که حالمان خوب است و دائم سفارش به دوستان میکنیم که گوشتخواری را بعد از چهل سالگی به کناری گُذارند و با دنیای طبیعت عَهدِ سلامتی بَندَندْ،که بَس است رو هم خوری،کباب و چنجه..جوجه خوری !
همین بورانی اسفناج را میتوانید طبخ کنید و با اعضای محترمِ خانه نوش جان کرده و دعایی به منِ شِمیران زاده بکنید.
– ۱ کیلو اسفناجِ تازه (با برگهای سبز و قشنگ مثلِ زُمرد و تازه مثلِ شبنمِ بهاری،هر کیلو اسفناج برای سه و یا چهار نفر کافیست،مگر اینکه خانمِ خانه پا به ماه بوده و بیشتر بخواهد و بیچاره مردِ خانه !)
– ۲ سیرِ تازه (اگر فردا خانه نشین بوده و کسی به منزل نمیآید،مقدارِ سیر را بیشتر کرده و بدانید که سیرِ تازه خوری مساوی است با سلامتی در عشق بازی با همسر،کمِ کار نگذارید!)
– گردو (برای آن دسته از هم میهنانی که حساسّیت دارند؛خوردنِ گردو را سفارش نمیکنیم،اینها که بد اخلاق و بد رفتارند،بیشتر گردو خورند!)
– مقداری کم پیازچه (این هم از یادگارِ شمیران است و فاطمه خانم همیشه پیازچه کوچک استفاده میکرد تا مزهٔ آن اندکی زَبان سوزْ باشد)
– ماست (سفارش میکنیم که ماستِ سِفتِ یونانی باشد،با ریختنِ اندکی آبِ سرد به روی آن میتوانید میزانِ چرب بودنِ آن را آزموده و برحسبِ اشتها و علاقه آبِ آن را کم و زیادش کنید)
* اول نامِ پروردگار و اِلهی نام تو ما را جَواز، مِهر تو ما را جَهاز، شناخت تو ما را اَمان، لطف تو ما را عَیان.
* اسفناج را در یک قابلمه ریخته و با آبِ سرد تا به نیمه پُر کرده و آن را بپزید،یادتان باشد که اسفناج زود پخته میشود،حواستان پَرت نشود و به دنبالِ کارِ دیگر نروید.
در فرانسه مشاهده کردیم که مردم برای اینجور بورانیها از قبل آبِ داغ را حاضر میکنند و سپس به روی اسفناج میریزند و چندی صبر کرده و چندی دیگر با قاشق آرام آرام آن را به هم میزنند.نتیجه همان است اما تصوّر میکنیم که اگر به صورتِ طبیعی پخته شود بهتر بوده و خواصِ خود را برای خورَنده حفظ میکند.
* پیازچه و سیر را با هم سُرخ کنید،نه آنقدر که سوخته و سیاه شوند،همان که بِرشته شوند کافیست،اگر پیازچه نمیخواهید؛سیر را به همراهِ اسفناج بپزید.هدف بُرّندِگی مَزهٔ بورانی است و اِشتها برانگیزی .
* وقتی که اسفناج پخته شد و به کناری گذاشته و اندکی بعد خنک شد،مقداری گردوی خورد شده (می توانید کشمش نیز همچو مردمانِ کشورِ دوست و برادر ترکّیه بدان اضافه کنید،خلاّق باشید) نمک (زیاد نریزید،به فکرِ قلب و عُروقِ خود باشید) فلفلِ سیاه (هم میهنانِ مقیمِ آمریکا و کانادا میتوانند اندکی چیلیْ قرمز مکزیکی بدان اضافه کنند،از تُندی هراس نکنید) بدان افزوده و با ماست (اگر ماست سِفت است و از سرزمینِ یونان؛ سه و یا چهار قاشق کافیست،اگر ماست به جورِ دیگریست؛آنقدر بریزید که صَلاح دانید) آن را مخلوط کرده و آن را خوب قاطی کنید.
* میتوانید یکی چند قطره روغنِ زیتون سبزِ اِسپانیولی نیز به آن اضافه کرده و دوباره قاطی کنید،بسیار خوشمزه میشود.
* فراموش نکنید که اسفناج باید بُخار پَز شود،سفارش میکنیم که از قابلمههای ساختِ آسیای شرقی که برای پختنِ وُوک (Wok) به کار میروند استفاده کنید.
* قبل از اینکه آن را به روی سفره بگذارید،حتما مَزه مزه کنید تا چیزی کم نیاید و خلُقِ کسی تنگ نشود،ایرانی بَهانه گیر است.
* آن را درونِ یک کاسه قشنگِ چینی (با نقش و نگارِ ساختِ میهنِ عزیزمان) ریخته و روی آنرا با نعناع خشک و یا چند ریحان و یا تُربچهٔ قرمزِ کوچکِ رَنده شده تَزئین بفرمایید.
* بورانی اسفناج با انواع و اقسامِ نان خورده میشود، دِلبخواهانه رفتار کرده و هر نانی که خواستید به سرِ سفره بیاورید.
* مراقبِ دستگاههای برقی آشپزخانه و اُجاق باشید، هول نکنید و بدانید که سهمِ شما پابرجا است و در زندگی بزرگترین لذت همان است که کاری را انجام دهی که تو به گفتند که در انجامش ناتوانی .
نوشِ جانتان .
و اینکه اگر داری طَرب کن، و اگر نداری طلب کن، یار باش بار مباش، گُل باش خار مباش.