این روزها باز مُرغوای جغد جنگ به گوش میرسد. ناتانیاهو، نخست وزیر جنگ طلب اسراییل که از ماهها پیش زمزمه حمله نظامی به ایران در سال میلادی جاری را پراکنده میکرده به واشنگتن رفته است تا با کمک لابی قوی «کمیته آمریکایی مسایل عمومی اسراییل» (آیپک) حکومت اوباما را به حمله قریبالوقوع به ایران ترغیب کند. نامزدهای حزب جمهوریخواه برای ریاستجمهوری آمریکا نیز در موضعگیریهای تند علیه رژیم ایران با یکدیگر به رقابت برخاستهاند. و آقای اوباما که از سوی این دو گرایش راست و جنگطلب تحت فشار قرار گرفته، لحن خود را تند کرده و بر «قاطعیت» آمریکا در جلوگیری از دست یافتن رژیم ایران به سلاح اتمی تأکید کرده است. اکنون به نظر میرسد که اسراییل و آمریکا بر ضرورت حمله نظامی به ایران «در آستانه اتمی شدن» توافق کردهاند. چیزی که دو طرف در مورد آن اختلاف دارند زمان حمله است.
آمریکا و اسراییل بر یک موضع مشترک تأکید کردهاند و آن این است که نباید گذاشت جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست پیدا کند. این سخن به خصوص در هفتههای گذشته بارها از زبان مقامات اسراییلی و آمریکایی شنیده شده است. هر دو کشور نیز تأکید کردهاند که اگر لازمه این امر حمله نظامی باشد در کاربرد آن درنگ نخواهند کرد. ولی دو کشور در مورد دو مسئله اساسی مربوط به این امر اختلاف دارند. یکی ارزیابی این امر که ایران کی «در آستانه اتمی شدن» قرار خواهد گرفت، و دیگری این که تا چه حد باید به اقدامات غیر نظامی از قبیل تحریمهای سیاسی و اقتصادی میدان داد و بعد اگر این اقدامات به نتیجه مطلوب نرسید به حربه نظامی متوسل شد.
از دید اسراییلیان، جمهوری اسلامی هم اکنون در آستانه اتمی شدن قرار گرفته است. آنان از عملیات غنیسازی که بعضا دور از نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی صورت میگیرد، تولید انبوه اورانیوم غنیشده تا حد ۲۰ درسد، و آزمایش موشکهایی که به ادعای اسراییلیان قابلیت حمل کلاهکهای اتمی را دارند به عنوان شواهد ادعای خود یاد میکنند. مقامات آمریکا، اما، این همه را کافی نمیدانند، و دو عامل دیگر را برای این که ایران در آستانه اتمی شدن قرار بگیرد لازم میبینند که به ارزیابی آنان هنوز فعلیت نیافته است: یکی عزم رژیم ایران در تولید سلاح هستهای و دیگری تهیه مقدمات فنی و علمی آن.
نکته مورد اختلاف دیگر این است که آمریکا بر کاربرد حربه تحریم تأکید میکند و توسل به حمله نظامی را تنها در صورتی که تحریم بیتأثیر باشد قابل توجیه میداند. آقای اوباما به خصوص معتقد است که تحریمهای اقتصادی جدید در مورد نفت و مبادلات مالی و بانکی که در طی سه ماه آینده کاملا به اجرا در میآید فشار اقتصادی بیسابقهای را بر ایران وارد خواهد کرد تا حدی که ممکن است رژیم ایران را از ادامه سیاست فعلی خود باز دارد. او از جمله بر این نکته انگشت گذاشته است که اثار تحریمهای جدید در گرانی نرخ ارز، افزایش قیمتها، و اختلال در مبادلات مالی بینالمللی ایران از هم اکنون به چشم میخورد. در مقابل، سران اسراییل معتقدند که تحریمها کمترین تأثیری در کند کردن فعالیتهای هستهای ایران نداشته و ادامه آن هم تأثیری نخواهد داشت. این سخنی است که آقای ناتانیاهو بار دیگر در این هفته در کنفرانس آیپک در واشنگتن تکرار کرد.
برای رهبران اسراییل البته طرح مسئله حمله نظامی به ایران و ایجاد یک جو تنش بینالمللی در منطقه خاورمیانه حول فعالیتهای اتمی رژیم ایران یک سود دیگر نیز دارد، و آن به حاشیه راندن مسئله فلسطین و موانع ساختاری (و ساختمانی) است که رژیم ناتانیاهو در برابر حل این مشکل مزمن و تاریخی ایجاد کرده است. سفرهای مقامات اسراییل به واشنگتن معمولا با سخنانی پیرامون مسئله فلسطین و اظهارات مقامات آمریکا (و لو به صورت تعارف) برای حل این مشکل همراه بوده است. ولی در سفر اخیر ناتانیاهو (و پرز، رییس جمهور اسراییل) به واشنگتن آن قدر مسئله ایران بر محیط سیاسی واشنگتن چیره شده بود که کمتر رسانهای از فلسطین یاد کرد و یا آقای اوباما بر روی آن تأکید کرد. اسراییل موفق شده است که کشورهای غربی و غالب کشورهای عربی خاورمیانه را قانع کند که مسئله اصلی و مهم امروز خاورمیانه، ایران است و نه فلسطین (و این برای رژیم ایران که بیش از هر نظام دیگری سنگ فلسطین را به سینه میزند البته «دستآورد» کمی نیست!)
اختلاف آمریکا و اسراییل در مورد زمان حمله به ایران ظاهرا موضوع اصلی مذاکرات اوباما و ناتانیاهو در این هفته بوده است. اوباما بیش از هر زمان دیگر، هم در کنفرانس آیپک و هم در دیدار با ناتانیاهو، بر تعهد خود به جلوگیری از مسلح شدن جمهوری اسلامی به سلاح هستهای و حمایت از اسراییل تأکید کرد و در عین حال از اسراییل خواست که در حمله به ایران عجله نکند. نگرانی آمریکا این است که اسراییل در ماههای آینده، پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر، به چنین حملهای دست بزند و آمریکا را به جنگ بکشاند. این بدترین موقع برای حمله به ایران از دید مقامات آمریکا است. حمله به ایران خطرهای پیشبینیناشدنی زیادی به همراه دارد و این برای رییس جمهوری که خود را برای انتخاب شدن به دور دوم حکومت آماده میکند ریسک بزرگی است. اوباما تلاش دارد اسراییل را قانع کند که هر نوع حمله به ایران را تا زمانی بعد از انتخابات به تعویق بیندازد.
در واقع، ظاهرا آگاهی به همین محذور اوباما است که اسراییل را وا داشته تا از ماهها پیش شایعه احتمال حمله به ایران در بهار یا تابستان آینده را پخش کند و یا این نکته را پیش بکشد که اسراییل میتواند بدون اطلاع قبلی (یا اطلاع در آخرین لحظه) آمریکا به این اقدام دست بزند. اسراییل میداند که هر نوع حمله آن به ایران خواه ناخواه پای آمریکا را نیز به میان میکشاند، و این امر به آن اجازه میدهد که سیاست خارجی آمریکا را به گروگان بگیرد. توانایی اسراییل در به گروگان گرفتن سیاست خارجی آمریکا در مذاکرات و اظهارات مقامات اسراییل و آمریکا در این هفته آشکار بود. تأکید اوباما بر قاطعیت در جلوگیری از مسلح شدن جمهوری اسلامی به سلاح اتمی، پذیرش «حق اسراییل در دفاع از خود» (یعنی حمله به ایران بدون موافقت یا اطلاع آمریکا)، و کنار گذاشتن مسئله فلسطین، باجهایی بود که او برای قانع کردن اسراییل به تعویق زمان حمله به ایران میپرداخت. اوباما این باجها را به کسی میپرداخت که یک سال پیش خود او را علنا در برابر رسانههای جهانی تحقیر کرده بود.
به این ترتیب، اوباما احتمالا توانسته باشد با پرداخت باجهایی به اسراییل حمله به ایران را برای چند ماه به عقب بیندازد، ولی در عین حال ضریب احتمال حمله به ایران را پس از انتخابات ریاست جمهوری بالا برده است (صرف نظر از این که او برنده انتخابات باشد یا نه). یعنی (با فرض این که رژیم ایران سیاست هستهای خود را تغییر ندهد) خطر جنگ تا اواخر سال میلادی فعلی به شدت بالا رفته است. غرب در صدد آن است که تحریمهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران را تشدید کند به امید این که رژیم ایران را به تغییر سیاست هستهای و شفاف کردن آن وادارد. ولی اگر این تحریمها مؤثر نیفتاد خطر حمله نظامی جدی است – حملهای که اگر کشورهای غربی در آن تردید داشته باشند، اما از دید اسراییل «اجتناب ناپذیر» تلقی میشوند و با اقدام اسراییل پای کشورهای غربی و به خصوص آمریکا به آن کشیده خواهد شد.
امید آمریکا برای وادار کردن رژیم ایران به تغییر سیاست هستهای از طریق اعمال تحریمها شاید چندان بیپایه نباشد. دو روز پس از انجام «انتخابات» انحصاری مجلس شورای اسلامی ولی فقیه در ایران و در سایه تهدیدات نظامی آمریکا و اسراییل، رژیم ایران طی نامهای آمادگی خود را برای بازکردن در تأسیسات نظامی پارچین بر روی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد – آن هم در فاصله کوتاهی از این که اجازه این کار را از یک هیئت عالیرتبه آژانس که خواهان بازدید از آن بودند دریغ کرده بود. پیش از آن هم سعید جلیلی رییس هیئت نمایندگی ایران در مذاکرات ۵+۱ طی نامهای خواهان آغاز این مذاکرات شده بود که مورد قبول نمایندگان 5+1 قرار گرفته است. آقای اوباما بدون تردید این تحولات را دلیلی بر مؤثر بودن سیاست تحریم میداند. رژیم ایران نیز ظاهرا خطر را احساس کرده است. اگر چنین باشد باید در آینده شاهد انعطافهای بیشتری از سوی جمهوری اسلامی در زمینه سیاست اتمی آن باشیم. در غیر این صورت، خطر جنگ که همچون شمشیر داموکلس بر سر مردم ایران سایه افکنده ممکن است سالی بیش در فضا معلق نماند.
Iran Emrooz