بتازگی در این تارنما به نوشتهای برخوردیم که در آن از واژه “سپوختن” استفاده شده بود: “…زیدی را به سپوختن در زیر کار داشت.” آمار گیری در یک نشست ادبی نشان داد که بسیاری از دوستان با این واژه باستانی آشنایی ندارند. دهخدا “سپوختن” را به معنی چیزی را در چیزی فرو کردن تعریف میکند، ولی تار نمای ادبی “یعنی چی؟” یاد آوری میکند که ادبیات عوام معمولاً در کتب لغات ثبت و ضبط نمیشود. به این دلیل معلوم نیست که منظور دهخدا از “چیز” اولی و “چیز” دومی چیست. همان بهتر، زیرا که در اشعار قدیمی این واژه به منظور کلی استفاده شده و وابسته کردن آن به معنی عامیانه احتمالاً بین شاعر و خواننده سؤ تفاهم ایجاد میکند.
مثلا سعدی سروده است، “تو برداشتی و آمدی سوی من همی در سپوزی به پهلوی من.” اینجا “چیز” تشابه به خدنگیست که از کمان رها شده. ولی خوب گاه، غرض شاعر به مفهوم عامیانه نزدیک تر است. مثلا در مثنوی مولوی آمده است:
یک کدویی بود حیلت سازه را
در ذکر کردی بی اندازه را
در قضییش آن کدو کردی عجوز
تا رود نیم ذکر وقت سپوز
گر همه لخت خر اندر وی رود
هم رحم هم رودهها را بر درد.
در اینجا تشابهی در کار بنظر نمیاید، مگر آنکه به “لخت خر” تعبیری معنوی ببندیم و بگوییم شاعر ولایت فقیه را در نظر داشته. اینرا اضافه کنم که “سپوختن” نه تنها به منظور فرو بردن به کار میرود بلکه به منظور بیرون آوردن هم استفاده میشود. ولی “در سپوختن” به معنی فرو کردن دقیق است ، و “بر سپوختن” به معنی بیرون آوردن.
در پایان نشست ادبی پیشنهاد شد که چون در پارسی واژهای جانشین “لواط” عربی نداریم چرا با محدود کردن مفهوم “چیز” دوم سپوختن را بکار نباریم. رای گیری شد و پیشنهاد با ۶۴% آرا تصویب شد.