پس از صرف چای دو مسافر همردیف در یک هواپیمای ایران ایر شاششان میگیرد. چون توالت جلوی هواپیما و توالت عقب هواپیما هردو خالی بودند، یکی به جهت جلوی هواپیما راهی میشود و دیگری به جهت عقب هواپیما. از قضا ردیف صندلی ایندو مسافر درست وسط دو توالت قرار داشت، و هردو دقیقا در یک آن و با یک سرعت به سوی هدف راه میافتند. بدیهیست که هردو در یک زمان به توالت مورد نظر خود میرسند.
برای اینکه خیالمان از این نظر راحت باشد، فرض میکنیم که مسولین بر در هر توالت یک کرونومتر بسیار، بسیار، و باز هم بسیار دقیق کار گذاشته اند که زمان فرا رسیدن هر شاشو را برای خلبان ثبت میکند. چون کار از محکم کاری عیب نمیکند این کورونومترها پولس کوتاهی به متصدیان فرودگاه مخابره میکنند تا آنها بتوانند با کورونومترهای مشابه نصب شده در برج ایندو واقعه را زمان سنجی و ثبت کنند، زیرا که کسی چه میداند شاید هواپیما سقوط کرد و این یاد داشتها از دست رفت.
مرسوم است که پس از فرود هواپیما متصدیان فرودگاه یاد داشتهای خود را با یاد داشتهای خلبان مقایسه کنند و همیشه پس از این مقایسه اوقات تلخی راه میافتد، چون کورونومترهای هواپیما همیشه ایندو زمان را مساوی ثبت کرده ولی متصدیان فرودگاه قسم و قسم که بر شهادت کورونومتر آنها یک شاشو زود تر از آن یکی به مقصد رسیده. ولی چون این اختلاف زمانی زیاد نیست زود اشتباه را به گردن ساعت ساز خارجی میگذارند و آشتی و روبوسی آغاز میگردد.
وضع همینطور بود تا اینکه در یک پرواز که غذایی کمی مانده سرو شده بود دو مسافر چنان عجله داشتند که هر یک با سرعتی نزدیک به سرعت نور به دو توالت سر و ته هواپیما شتاب آوردند. در این واقعه بین خلبان و مسئولین برج فرودگاه حسابی دعوا راه افتاد چون چون اینبار کورونومترهای نو نصب کرده بودند و ایراد فنی نمیتوانست گرفت. داد و بیداد، پرت و پلا گویی و تهمتهای اختلاس به گوش یکی از مسافرین رسید که بر حسب تصادف خدا بیامرز یکی ازدانشمندان هستهای ایران بود که بعدها ترور شد. او طرفین را از هم سوا کرد و پس از دعوت به آشتی بر آنان روشن کرد تقصیر نه از برج است، نه از خلبان، و نه از هر جور کورونومتری که بتوان تصور کرد. این تفاوت زمانی کاملا طبیعیست و در حقیقت یکی از قواعد دنیاست. دو واقعه که از نظر شخصی در یک زمان اتفاق میافتد، از نظر احدی که نسبت به او در حال حرکت است همزمان بنظر نمیآیند، مگر اینکه این دو واقعه همزمان همچنین در یک مکان اتفاق افتاده باشند. چون هواپیما نسبت به برج در حال حرکت بود و دو توالت هواپیما از هم فاصلهای دارند چیز دیگری نمیتوان انتظار داشت.
شخصی پرسید که اگر اینقدر طبیعیست پس چرا در زندگی روزمره ما به این واقعیت پی نمیبریم؟ چرا مسافر تاکسی کرایه و زندانی انفرادی اوین هردو وقأیع دنیا را با یک تقویم و یک ساعت مچی میتوانند زمان سنجی کنند .پاسخ داد که مرتیکه در زندگی روزمره کی بر تو لازم شد که با این دقت گذشت زمان را اندازه بگیری؟ خداوند به تو پنج حس داد که بتوانی از خرس فرار کنی، و یا نانی به کفّ آری و به غفلت نخوری. حالا دو قورت و نیمت هم باقیست که چرا اگر ثانیه را به یک بیلیون قسمت کنند قدرت تشخیص پاره آخر و یکی مانده به پاره آخر را از تو دریغ کرده؟ بسیجی در آن پیرامون میپلکید که فورا ده ضربه شلاق بر سوال کننده فرود آورد و سپس او را مورد تجاوز قرار داد.
در این حین استاد توضیح میداد که البته اینروزها ابزاری در زندگی روزمره وارد شده که در آنها نسبیت زمان بسیار آشکار است. مثلا اگر اثر سرعت ماهواره جی-پی-اس (و اثر جاذبه کره زمین) را در محاسبه زمان در نظر نگیری وقتی سوار ماشین میشی بری قم از کربلا سر خواهی آورد. صلواتی بلند شد و پس از آن طلبهای از میان مسافرین پرسید که استاد اگر تعیین وقت بستگی به سرعت شاهد واقعه داشته باشد پس شواهد مختلف با سرعتهای مختلف نسبت به یکدیگر سر موعد یک واقعه توافق نمیکنند. استاد جواب داد، که تازه میگه لیلی زن بود یا مرد. پس دعوای خلبان و برج فرودگاه سر چی بود؟ طلبه ادامه داد که مثلا اگر حضرت محمد (ص) بر بال براق نزدیک سرعت نور به بهشت برسد و اعلام کند که ساعت یک و نیم است، بنده خاک نشین ممکن است آن لحظه را ساعت دو ربع بدانم؟ استاد گفت صحیح است و هردو در دید خداوند مومن هستید و عالم او را بدرستی سنجیده اید. لبخندی پیروزمندانه بر لبان طلبه گشوده شد و گفت خوب اگر زمان اینقدر هردمبیلی رفتار میکند پس شاهدی میتوان یافت که از نظر او حضرت محمد (ص) ساعت ۲ راه افتاده باشد و ساعت یک رسیده باشد، یعنی قبل از اینکه راه بیفتد به مقصد رسیده. رابطه علت و معلول بهم میخورد، نهال درخت قبل از کاشته شدن میوه میدهد و خر بنده قبل از کره شدن از پیری میمیرد. استاد پاسخ داد که طبق معادلات تنها در موردی محمد (ص) میتواند قبل از شروع به مقصد برسد که براق از سرعت نور سریع تر حرکت کرده باشد، و به منظور حفظ رابطه علت و معلول است که خداوند عالم را چنین استوار کرده که هیچ چیزی نتواند از سرعت نور تجاوز کند. تجاوز از سرعت نور همان و بهم خوردن نظم علت و معلول همان.
بسیج از اون پشت بانگ زد که فرمودید به چه کسی تجاوز کنم؟ و همه گفتند که بابا بحث تجاوز از سرعت نور و سنجش زمان است؛ تو هم همش دنبال بهانه میگردی. بسیج گفت که مرا دست کم نگیرید، من خودم دانشجو هستم و کلی هم به این عنوان از دیوار سفارات ممالک مختلف بالا رفتم . باز ملت گفتند برو بابا هیچکدومتون دانشجو نیستید. بسیج قسم خورد که من یکی هستم و برای اثبات حرفش مساله اخیری در مورد تجاوز از سرعت نور ذرات نوترینو در آزمایشی در اروپا به میان آورد. قضیه این شده است که اگر اشتباهی در کار نباشد این ذرات مکرراً در آزمایشات سریع تر از سرعت نور حرکت کرده اند. حالا خر بیار و باقالی بار کن که اگر در لابراتوارهای دیگر هم این نتیجه تکرار شود عاقبتِ ترتیب رویداد و اثر چه میشود. آیا خداوند علاوه بر پنج حس و پارهای مغز این توانای را نیز در دسترس بشر قرار داده است که در زمان به عقب برگردد و هر غلطی کرده اصلاح کند؟