سحر آمد
و بستر را
طاقتی نیست
غزل آمد
و زندگی را
حوصله ای نیست
رهگذر آمد
و در غبار راهش
آینده ای نیست
فغان آمد
و در چشم یار
نگاهی نیست
باران آمد
و دردرون ما دگر
گرمائی نیست
روزی آمد
و خواهد رفت
ولی غم عشق را
انتهائی نیست
اورنگ
Oct 2011Oct 2011