مثبت بی نهایت یا منفی بی نهایت؟

“امی واین هاوس” خواننده بریتانیایی سبک راک در سن 27 سالگی درگذشت

خبری که دیروز تمام شبکه های اجتماعی را تحت شعاع خود قرار داد و طبق معمول هزاران عکس از این خواننده در تصویر پروفایل عده ی زیادی از هموطنان قرار گرفت. البته برای کسی که طرفدار یک خواننده محسوب می شود این کار چندان عجیب نیست. اما بارها دیده شده که معمولا کسانی این کار را انجام می دهند که تنها آهنگ خارجی طول عمرشان را در ماشین بعضی دوستانشان شنیده اند یا فقط هر از گاهی از سر تفنن در هنگام تعویض بی وقفه کانال های ماهواره ای تصادفا یک کلیپ از یک خواننده ی خارجی دیده اند. این حرف به معنای تحقیر این دوستان نیست که چرا مثلا موزیک غربی گوش نمی دهند! بلکه هدف این است که معمولا دوستانی کاسه ی داغ تر از آش می شوند که کمترین دانش را نسبت به موضوع مطروحه یا فرد مورد نظر دارند.

شاید این یکی از بزرگترین معضلات جامعه ایرانی باشد که از خودمان هیچ رای و نظر مشخصی نداریم. یا کورکورانه از هر مدی تقلید می کنیم و رنگ عوض می کنیم. یا برای این که متفاوت و خاص جلوه کنیم سعی می کنیم همیشه بی هیچ دلیل خاصی مخالف دیگران صحبت کنیم. حداقل برای من کم پیش آمده که ایرانی را با خصوصیات اخلاقی و رفتاری و حتی فکری معتدل ببینم. همیشه در دو انتهای مثبت بی نهایت و منفی بی نهایت سرگردانیم و این شامل حتی کوچکترین عقاید و تفکراتمان نیز می شود. برایم جالب بود که بعضی دوستان به خصوص دوستان خارج نشین از این خواننده یک اسطوره ساختند. شاید اگر می شد صراحتا اعلام می کردند که چه اشکالی دارد که او معتاد بود؟ معتاد هم یک انسان است (که صد البته هست) همان قدر که هیتلر هم انسان بود. همان قدر که استالین و دیکتاتورهای فعلی انسانند! همان قدر که همه ی ما انسانیم و حق حیات داریم. اما آیا واقعا اعتیاد کاری شایسته و قابل توجیه است به صرف اینکه فرد مورد نظر در زندگی شخصی یا نوع تربیتش مشکلاتی داشته؟ آیا می توان قتل و جنایت را فقط به صرف داشتن معضل در دوران کودکی قاتل و جنایت کار توجیه کرد؟ شاید تنها مزیت اعتیاد نسبت به قتل و جنایت این باشد که فرد اول از همه به خودش آسیب می رساند. (گرچه خیلی وقت ها اینگونه نبوده و بسیاری از خانواده ها نیز درگیر مشکلات ناشی از اعتیاد یک فرد می شوند!) اما نمی توان صراحتا اعتیاد و مشکلات اخلاقی یک هنرمند را به صرف هنرش نادیده گرفت. نه تنها قابل اغماض نیست بلکه به عقیده ی من بسیار مهم تر و قابل توجه تر نسبت به یک فرد عادی است. چرا که هنرمند مرکز توجه همه به خصوص نسل جوان است و از آن مهم تر الگوی رفتاری بسیاری از طرفدارانش. پس زمانی که بحث مشکلات اخلاقی یک هنرمند یا ورزشکار یا هر فردی که کانون نوجه بقیه باشد مطرح می شود مسئله حساس تر از قبل می شود.

در طول تاریخ هنری تعداد زیادی از همین هنرمندان به دلیل داشتن مشکلات عدیده ی اخلاقی جان خود را در سنین پایین از دست داده اند و دنیا را هنر خود محروم کرده اند. بهتر است به جای اسطوره سازی از چنین افرادی از هنرشان تعریف کرده و در کنارش مشکلات اخلاقی آن ها را اگر نقد نمی کنیم (که بهتر است نقد نکنیم) لااقل توجیه نکنیم! هیچ یک از ما در شرایط دیگری نیستیم و حق قضاوت درباره ی هیچ کس را نداریم. اما کدام یک از ما هست که در زندگی خود درگیر مشکلات و مسائل پیچیده که توان انسان را برای ادامه سلب می کنند نشده باشد؟ کدام یک از ما هستیم که حتی یک بار به پایان دادن زندگیمان فکر نکرده باشیم؟ کدام یک از ما هست که وسوسه ی استفاده از ماده ای که بتواند دنیایش را عوض کند را حتی یک بار تجربه نکرده باشد؟ ولی واکنش ها متفاوت است. آیا فردی که در برابر این وسوسه ایستادگی کرده با کسی که به راحتی تسلیم خواسته ی نامعقولش شده وجود ندارد؟ بحث من خوبی و بدی نیست. ولی این انتخاب هاست که از ما آدم های متفاوتی می سازد. یکی بیل گیتس می شود. یکی ماهاتما گاندی و دیگری بن لادن.

نکته ای که درباره ی هم وطنان خارج نشین همیشه آزار دهنده است اعتقاد بی چون و چرا به آزادی در همه ی ابعادش بدون توجه به ظرفیت های موجود در هر جامعه ای بر اساس نوع تربیت و فرهنگ و آداب و رسوم آن جامعه است. دوستان خارج نشین به صرف زندگی در مهد دموکراسی معتقدند که می توانند چنین دموکراسی را در کشور خودشان پیاده کنند در حالی که به خاطر دور بودن از مملکتشان شاید کمترین شناخت را نسبت به وضعیت فرهنگی و اجتماعی مملکتشان دارند. آن ها معتقدند همه باید آزاد باشند بدون هیچ چارچوب خاص و مشخصی. تصور کنید یک فنر که تا انتها کشیده شده به یک باره رها شود! چه اتفاقی می افتد؟ آزاد شدن این فنر تا کجا می تواند آسیب برساند؟ این افکار دموکراتیک که واقعا هم زیبا هستد برای جامعه ای که برای ساده ترین خواسته هایش دچار محرومیت بوده چه اثراتی در بر خواهد داشت امری است که میلیون ها کارشناس باید با آمار و ارقام دقیق به بررسی آن بپردازند. برای کسانی که در ایران زندگی می کنند کاملا واضح است که اثرات آن به نوعی خواهد بود که هیچ جنبده ای جرات پیدا نخواهد کرد از سرپناهش خارج شود! این به معنای نفی دموکراسی نیست. یا اینکه بگوییم دموکراسی چیز خوبی نیست و باید از آن اجتناب کرد. بحث بر سر رعایت تعادل است. بحث سر افراط و تفریط موجود در ژن ایرانی هست که همیشه از آن طرف بام می افتد!

کاش می توانستیم در کنار این همه افکار مترقی و روشنفکرانه سر سوزنی منطق داشته باشیم و به یک فرد یا پدیده نگاهی واقع گرایانه تر داشته باشیم و به خاطر علاقه به یک طرز تفکر یا یک جریان و حتی یک فرد نکات منفی موجود در آن تفکر و یا فرد خاص را توجیه نکنیم! به امید آن روز…

R. I. P AMY WINEHOUSE…

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!