دیگر چه می توانستم بگویم
در ثانیه های منبسط این عمر
فاصله ها
رنگ آسمان های جدید
شانه هایم را درتنهایی تکان می دهد
وقتی که گلدانها نیزمرا رها می کنند
و دیوار ها مرا تعویض می کنند
من ابرم
ابری که در غیاب تو سیاه شد
خانه تو را می جوید
تا بر آن ببارد