بزرگترین دست آورد سال کهنه این بود که فهمیدیم با مشت گره کرده نمی توان دست کسی را فشرد، پس دستها را گشودیم و مهربانی را تجربه کردیم. مهربانی از جنس حس آن کودکی که در نقاشی های خود خورشید را سیاه کشید تا نور آفتاب بدن پدر کارگرش را نسوزاند.
شاید برای اولین بار در سال ۸۸ به مفهوم واقعی کلمه “ما” شدیم و دیگر نه “زنان بدون مردان” ماندند و نه “مردان بدون زنان”. همین ما بود که مجددا دست گشود و در مقابل ظلم و پلشتی زنجیری بلند و محکم به درازای شب ساخت.
سال گذشته ایام تلخ ولی موفقی را سپری کردیم چرا که با آجرهایی که دیگران بسویمان پرتاب کردند بنایی محکم ساختیم و این نخستین مرحله بود. ما قدم اول را درست و بجا برداشتیم ولی فراموش نکنیم که گرچه همواره سخت ترین قدمها قدم اول است اما زمانی به مقصود می رسیم و شاهد پیروزی را در آغوش می گیریم که قدم آخر را برداریم.
به گمان من ما موفقیت بزرگ دیگری هم داشتیم و آن پیدا کردن راهبری توانمند و شجاع بود که هرگز مطالبات ما را فدای مصلحت اندیشی های معمول نکرد و البته او از دل همین “ما” بیرون آمد و هم او بود که “صبر و استقامت” را توشه مسیر صعب ما در سال پیش رو دانست.
با همین “صبر و استقامت” و با قدمهای آرام ولی استوار در سال جدید ره به سوی خورشید می سپاریم که حتی اگر خطا کنیم باز میان ستارگان خواهیم بود.
در سال جدید سبز باشیم و دیگران را هم سبز کنیم.