
اخيرا يكى از نونديشان مذهبى ادعاى بى اساسى كرده بود مبنى بر اين كه در يك رفراندوم آزاد نيمى از مردم ايران همچنان به جمهورى اسلامى راى خواهند داد. در اين كوته-نوشت ميخواهيم انگيزه ى نهانى اصرار عجيب آقايان بر تركيب ناساز “جمهورى اسلامى” به جاى جمهورى را باز نماييم و نشان خواهيم داد كه افزودن پسوند “اسلامى” دقيقا باز مى گردد به بى اعتقادى اين حضرات به مفهوم خالص جمهورى. خلاصه امروز ميخواهيم دم خروس را از زير عباى شكلاتى ايشان نشانتان دهيم!
معنى “جمهورى اسلامى” چيست؟ معنى اش اين است كه قبول خواست و اراده ى جمهور مردم بسيار نيك و پسنديده است اما تا آنجا كه با خواسته ها و عقايد ما اسلام-پرستان اصطكاك پيدا نكند. هنگامى كه از اعاظم “روشن-فكر” ايشان سوال مى شود “جمهورى اسلامى ديگر چه صيغه اى است؟” طفره مى رود و سفسطه مى بافند كه “خب، اغلب مردم ايران مسلمان اند” و ادامه مى دهند كه “نتيجتا هرگاه جمهورى در ايران حاكم شود خواه ناخواه رنگ و بوى شريعت اسلامى به خود خواهد گرفت”. حال آن كه اگر حقيقتا چنين باشد و جمهورى ايرانى خودبخود اسلامى خواهد شد پس چه واهمه اى دارند از تن دادن به قالب جمهورى بدون تاكيد بر پسوند “اسلامى”؟ مگر نه اين است كه “اغلب مردم ايران مسلمانند”؟ پس تنها دليلى كه اسلام-پرستان بر اصرار به “جمهورى اسلامى” دارند خوف مخفى ايشان است كه نكند اعلام جمهورى شود و “عوام كالانعام” (كه “اكثرهم لايعقلون”) صواب و صلاح خود را نفهمند و ديگر تن به اين اسلام تحميلى ندهند، والا الحاح بر الحاق پسوند “اسلامى” چه دليل ديگرى مى تواند داشته باشد؟
به عبارت ديگر “جمهورى اسلامى” يعنى اينكه جمهورى خوب است تا جايى كه مطابق با دين و ايمان ما آقايانى باشد كه به اعتبار عبا و عمامه مان احساس مى كنيم بايد بر شما كوته-فكران قيموميت داشته باشيم اگرچه معلوم هم نيست كه ما و هوادارانمان در اكثريت باشيم (چون اگر اين امر محقق و مسلم بود كه ديگر لازم نبود ما پسوند “اسلامى” را احتياطا ته كلمه ى جمهورى بچسبانيم)، و هرگاه كاشف به عمل آمد كه جمهور مردم يا نسل جديد ايرانيان از دين مبين روگردان شده اند ما وظيفه ى ايمانى خود مى دانيم كه افسارشان را بكشيم و يادشان بياوريم كه اين نظام جمهورى خالص نيست كه اداره ى امور به راى اكثريت باشد، بلكه “جمهورى اسلامى” است كه در آن ملايان و مذهبى ها و مذهبى نماها شهروندان درجه يك اند و راى اكثريت تنها هنگامى قابل اجراست كه مشتى آخوند امثال اين فسيل هاى مجلس خبرگان رهبرى و ساير اسلام-پرستان قدرت اين را داشته باشند كه حرف خود را به كرسى بنشانند و “گله ى گمراهان” را براى خير و مصلحت خودشان به “صراط مستقيم” هدايت كنند.



