آیت الله جنتی اخیرا گفتهاند: “دستتان برای اعدامها درد نکند”.
فکر میکنم در دنیای مذهب این نخستین باریست که در زمان معاصر یک رهبر مذهبی، یک آیت الله، یعنی فردی که در مرحلهای از آگاهی فقهی قرار دارد که میتواند پیرو و مقلّد داشته باشد، از ریختن خون بیگناهی خشنودی کند و جلادان را به خون ریزی بیشتر بخواند.
همگان در ابراز و انتشار عقاید خود هر چند سخیف و نا مأنوس آزاد و مختارند، هر چند مقدار زیادی از وقت گرانبهای من و شما روزانه صرف جدا سازی حرفها و عقاید ابلهانه از هشیارانه میشود، ولی شنیدن قدردانی فردی که عنوان آیات الله یا نشانی از خداوند را بر خود دارد از قتل بیگناهی، فقط میتواند دلیل بر ارتداد آن فرد باشد. مگر در قرآن قتل یک انسان به مشابه قتل انسانیت نیست؟ هنگامی که قرآن انکار میکنی جناب آیت الله خود دانسته یاا نادانسته مرتدی نشان خدا جان. اطمینان دارم این جناب جنتی در تمام مراحل تحصیل و طلبگی همه روزه با گفتن عبارت “بنام خداوند بخشنده مهربان” فعالیتهای خود را شروع میکرده نه “بنام خداوند چماق دار اعدام کن کون تپان”.
از اثبات ارتداد ایشان که بگذریم به شباهت عجیب این جناب به مرحوم سرلشگر ناجی یا فرماندار نظامی اصفهان در انقلاب قبلی میرسیم، نمیدانم جوان ترها گریه دردناک او پس از انقلاب و در آستانه اعدام را به خاطر دارند یا خیر البته مرادم انتقاد از ناجی نیست چه میدانم اگر خودم در آان شرایط باشم تقاضای شلوار زرد میکنم تا همگان بر میزان و آثار ترسم آگاه نگردند ولی چه از نظر قد و قامت و چه از نظر لحن صحبت، تو گویی هر دو از یک سوراخ تاریخ بیرون آماده اند. او هم از اشدّ مجازات و دستگیری و بر خورد قاطع با تظاهر کنندگان میگفت وبر لزوم پیروی از منویات خدایگان آریامهر -بخوان ولی فقیه- پاا میفشرد. آقای جنتی قربان آن صدای آسمانیت هیچ تا به حال یک بار هم فکر کردهای که اگر به احتمال یک درصد این ملت از انقلاب قبلی تجربهای نیاموخته و محکوم به تکرار تاریخ باشد چه سرنوشتی در کمینت است؟ تصور پیکر لخت و بیجانت بر روی سنگ با عمامهای سفید برای ستر عورت و در انتظار دفن برای من یکی سخت نیست.