لذت من
کلبه إی کوچک در قلب کوه
دور از خشم پوچ وطغیان روح
لذت من
گرمی خشک و بوی لطیف نعنا
شراب سرخ در دست یار رعنا
لذت من
خرمالوی تنها آویخته بر درخت
میان رود خوابیده روی تخت
لذت من
قصه رستم و شیر و پلنگ
قهقه خنده بی فکر و درنگ
لذت من
خبری کوتاه از یاری نا آشنا
شعری کوتاه , ساده و بی ادعا
اورنگ
Jan 2010