بیش از یک سال و نیم از دستگیری گروه هفت نفره رهبران اداری جامعه بهائی ایران، «یاران ایران»، می گذرد.
«یاران ایران» از سال 1363 تا زمان دستگیری خود در ماه اردیبهشت 1387 مسئولیت اداره امور داخلی جامعه بهائیت ایران را بر عهده داشته اند. در تمام طول این دوران، مسئولین نظامی اسلامی ایران از فعالیت و مسئولیت های این گروه در اداره ی امور اجرایی جامعه بهائیت اطلاع کامل داشته اند.
فردا، 12 ژانویه 2010، قرار است که دادگاه رسیدگی به اتهامات وارده برای گروه یاران ایران برگزار گردد. هنوز پس از هجده ماه از دستگیری این افراد هیچ اتهام مشخصی که مبتنی بر اسناد و مدارک قابل ارائه و محکمه پسند باشد، در ارتباط با گروه یاران ایران در هیچ کجا ارائه نشده و تمامی اتهامات وارده بر این گروه مبتنی بر دروغ و شایعات و اتهاماتی است که اساسا طی چند دهه گذشته بدون ارائه کمترین سند و مدرکی بر تمامی اعضای جامعه بهائیت ایران وارد آمده است.
جامعه بهائیت ایران و دیگر بهائی ها از آن جهت جاسوس اسرائیل قلمداد می شوند که مرکز جهانی امور اداری و روحانی بهائیان در دامنه ی کوه کرمل در بندر حیفا در کشور اسرائیل بنا شده است. لازم به تذکر است که این مکان توسط بهاءالله در سال 1890 میلادی، یعنی تقریبا شصت سال پیش از شکل گیری دولت اسرائیل، انتخاب شده و اگر امروز به جای دولت اسرائیل، دولت عثمانی مالکیت آن را در اختیار می داشت حتما جرم بهائی ها جاسوسی برای دولت عثمانی و یا ترکیه امروز می بود.
این اتهام جاسوسی به قدری مسخره و بی پایه است که دولت مصر اخیرا بطور رسمی از جامعه جهانی بهائیت در این راستا رفع اتهام نمود.
گویا دولت اسرائیل مشکل در اجیر و استخدام کردن مسلمانان و پیروان ادیان دیگر داشته است که با همه ی حساسیت های کنونی در جامعه ایران، باز هم شناخته شده ترین افراد شاخص در رهبری و مدیریت امور اداری جامعه بهائیت را به خدمت شبکه جاسوسی خود در می آورد.
اصرار بیش از حد در این مورد، یعنی اتهام جاسوسی به جامعه بهائیت و رهبران آن، این شک را بر می انگیزد که گویا برخی از جاسوسان واقعی اسرائیل در مقامات تصمیم گیرنده ی نظام اسلامی در صدد آن باشند که با آدرس عوضی دادن و اتهاماتی چنین بی پایه برعلیه جامعه بهائی ایران برای خود سپر بلا فراهم کرده و خود را از زیر ذره بین های اطلاعاتی حکومت ایران دور نگاه دارند.
جالب است که جاسوس شناسان حرفه ای جمهوری اسلامی ایران چون آقایان حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان به تازگی از طرف دوست و همکار سابق شان، آقای عبدالله شهبازی، که ایشان هم تخصص ویژه در یافتن و کشف شبکه های جاسوسی دارد، متهم شده اند که گویا از طریق پدری و اجدادی به شبکه های مخفی یهودیت و بهائیت در ایران مرتبط بوده و چه بسا آنها نیز به شبکه های جاسوسی اسرائیلی مرتبط باشند.
رواج اتهام جاسوسی پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران یکی از مسخره ترین شیوه های اتهام زنی است که در رسانه ها، دادگاه ها و کیفرخواست افراد بدون کمترین سند و مدرک مطرح شده و بسیاری از شهروندان ایرانی را به همین اتهام برای سالهای فراوان پشت میله های زندان نگاه داشته و گاه آنها را تا پای شکنجه های طاقت فرسا و اعدام و مرگ برده است.
از فردای انقلاب هر مخالفی را با انگ جاسوسی برای شرق و غرب از میدان بدر کردند. دکتر ابراهیم یزدی از آن جهت که دارای گرین کارت امریکا بود، جاسوس قلمداد می شد. آقای امیرانتظام که به دستور و با موافقت رسمی هیات دولت جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات الجزیره شرکت کرده بود، به جاسوسی متهم شده و به همین اتهام چند دهه در زندان و حبس بسر برده است. آیت الله العظمی شریعتمداری را وادار به اعتراف به جاسوسی کردند. سپس نوبت احزاب و گروه های سیاسی رسید که هرکدام به نوعی به جاسوسی برای سازمان های اطلاعاتی شرق و غرب متهم شده و با همین اتهامات به جوخه های اعدام و یا طناب های دار سپرده شدند.
این روزها برجسته ترین رهبران سی ساله ی گذشته جمهوری اسلامی ایران نیز به همین اتهام جاسوسی مورد تعرض قرار گرفته اند. محبوب ترین رئیس جمهور ایران، آقای محمد خاتمی، را که برای دو دوره با میلیونها رای مردم انتخاب شده بود، کیهان نویسان به جاسوسی بر علیه کشورش و توطئه و همکاری اطلاعاتی با آژانس های امریکایی و غربی متهم کرده و به اصطلاح از دیدارهای ایشان با اشخاص مشکوک پرده برداری می کنند.
شیرین عبادی، وکیل شناخته شده مدافع حقوق بشر و تنها برنده جایزه صلح نوبل از کشورمان، نیز از این اتهام رایج بی بهره نمانده است.
بسیاری از اعضای هیات دولت آقای موسوی در زمان زندگی آیت الله خمینی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورا و تعدادی از روزنامه نگاران درجه اول کشور این روزها در کنار رهبران جامعه بهائی ایران در زندان های کشور بوده و متهم به جاسوسی و همکاری با غرب و آژانس های اطلاعاتی امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی می شوند.
آقای هاشمی رفسنجانی – نزدیک ترین شخصیت سیاسی به آیت الله خمینی، نماینده ی ایشان در نیروهای مسلح در زمان جنگ، رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی، و رئیس جمهور کشور برای دو دوره، و رئیس کنونی مجلس خبرگان و شورای مصلحت نظام اسلامی ایران – رسما از طرف کیهان نویسان متهم به جاسوسی شده است. آقای احمدی نژاد در مصاحبه های پیش از انتخابات بصورت آشکار هاشمی رفسنجانی را متهم به تبادل اطلاعات امنیتی با برخی از سران کشورهای عربی برعلیه دولت خویش نموده و عملا با چنین اتهاماتی زمینه های پیگرد قانونی برای ایشان را فراهم می نمود.
امروز، جنبش سبز و رهبران آن و حامیان آن جنبش در خارج کشور همگی به گونه ای فله ای متهم به جاسوسی و رابطه با بیگانه هستند. باید به حال این نظام گریست که محبوب ترین رهبرانش، بهترین نخبه هایش و بیشترین تعداد از جوانانش به خدمت سرویس های جاسوسی شرق و غرب در آمده و برعلیه مملکت و منافع خود توطئه می کنند.
اتهام جاسوسی برای پیروان و رهبران دیانت بهائی در کشور همان اندازه بی پایه است که اتهام جاسوسی برای آقای خاتمی یا شیرین عبادی و یا موج سبز ملی در کشور.
انتخاب زمان دادگاه برای یاران ایران در چنین برهه ای نگران کننده است چرا که موج دستگیری های جدیدی از بهائیان آغاز شده و هر روز اتهامات جدیدی به آنها زده می شود. این گروه هیجده ماه پیش دستگیر شده اند، ولی گویا به تازگی کاشف به عمل آمده است که بهائیان در انفجار حسینیه شیرازنقش داشته اند، ویا در ایجاد اغتشاش در حوادث اخیر، بویژه در تظاهرات های روزهای پس از انتخابات و روز عاشورا، نقش جدی داشته اند. حتی بهائیان به نگهداری سلاح های جنگی در خانه هایشان متهم شده اند. همه این اتهامات موجبات نگرانی های جدی درباره روند ناعادلانه محاکمه گروه یاران و پیامدهای این دادگاه را فراهم آورده است.
جامعه بهائی ایران از بدو تاسیس آن تا کنون هیچگاه نه در دوران پیش یا پس از انقلاب در هیچ حرکت غیرمسالمت آمیز بر علیه هیچ گروه و دولتی شرکت نداشته است. اتهام حمل و نگهداری سلاح جز دروغ و فریبی برای گمراه کردن افکار عمومی نبوده و هدفش سرکوب بهائیان است.
چرا بهائی ها:
همیشه سرکوب از گروه هایی آغاز شده است که به دلایل گوناگون تاریخی، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کمترین حساسیت و همدردی عمومی را برمی انگیزد.
همانطور که در تاریخ معاصر کشور خودمان شاهد بوده ایم، این سرکوب روز به روز به دیگر بخش های جامعه سرایت یافته و عملا آثار مخرب آن در سطح بسیار وسیع تری در جامعه گسترش می یابد.
دادگاه بهائی ها در این روزهای بحرانی که احتمال می رود در پی آن احکام سنگینی در مورد برخی از آنها صادر شود، شاید سرآغاز موج جدیدی از خشونت و سرکوب در کشور باشد.
پس از انقلاب، بهائیان جزو اولین قربانیان خشونت بر اساس اتهام های واهی جاسوسی بودند که متاسفانه اعدام آنان هیچگونه بازتابی حتی در محافل روشنفکری نیافت. پیش از تشکیل گروه یاران ایران، رهبری جامعه بهائی ایران بر عهده محفل روحانی ملی بود که اولین گروه نه نفره محفل روحانی در 30 مرداد 1359 توسط سپاه پاسداران دستگیر شده و ناپدید شدند. جامعه ی بهائی بر این باور است که همه ی این افراد اعدام شده اند.
اندکی پس از آن، در آذر ماه 1360، اعضای دومین محفل روحانی دستگیر شده و در دی ماه 1360، هشت نفر از نه عضو دومین محفل روحانی ملی ایران بدون محاکمه اعدام شدند. حکومت ابتدا اعدام آنان را انکار کرد، اما سرانجام آیت الله اردبیلی، رئیس قوه قضائیه، اعلام کرد که این هشت تن به جرم جاسوسی برای قدرت های خارجی اعدام شده اند.
در شهریور ۱۳۶۲، دادستان کل انقلاب، سید حسین موسوی تبریزی، تمام فعالیتهای جمعی و تشکیلاتی بهاییت در ایران را ممنوع اعلام نمود. ایشان بیان داشت که بهائی ها جاسوسی می کنند و از این رو اعلام می کنیم که تمام فعالیت های جمعی و تشکیلاتی بهائیت در ایران ممنوع است.
پس از چندی، هفت عضو سومین محفل روحانی ملی دستگیر و آنان نیز اعدام شدند.
در نبود محفل روحانی ملی، یک مجمع موقت با عنوان «یاران ایران» با اطلاع کامل حکومت تشکیل شد که به امور اولیهٔ جامعهٔ سیصدهزار نفره بهائیان ایران رسیدگی کند. یاران ایران که اکنون در زندان بسر می برند و قرار است فردا محاکمه شوند – فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم، و مهوش ثابت – شهروندان ایرانی و هموطنان ما هستند که دفاع از حقوق آنان در حقیقت دفاع از حقوق همه ی شهروندان ایرانی است.
نباید اجازه داد که اعدام بهائی ها اینبار نیز چون دهه ی اول انقلاب راهگشای خشونت و سرکوب باشد.
با احترام،
رضا فانی یزدی
یازدهم ژانویه ۲۰۱۰