شعر زیر را یک شاعر ناشناس پس از چاپ اشعار زنجیرها فرستادهٔ است
به سلامتیِ درخت
نه به خاطرِ ميوهش،
به خاطرِ سايهش
به سلامتیِ دريا نه به خاطرِ بزرگيش
واسه يکرنگيش
به سلامتیِ سايه!
که هيچوقت آدم رو تنها نميذاره.
به سلامتیِ پرچم ايران!
که
سهرنگه
تخممرغ!
که دورنگه
رفيق!
که يهرنگه.
به سلامتیِ همه اونايی
که
دوسشون داريم و نميدونن،
دوسمون دارن و نميدونيم.
به سلامتیِ زنجير
نه به خاطر اين که درازه
به خاطر اينکه به هم پيوستس
به سلامتیِ کرم خاکی!
نه به خاطر کرمبودنش،
به خاطر خاکیبودنش
به سلامتيِ برف که هم روش سفيده هم توش
به سلامتيِ رودخونه که اونجا سنگای بزرگ هوای سنگای کوچيکو دارن
به سلامتیِ سرنوشت که نميشه اونو از سر نوشت
شاعر ناشناس
در پاسخ ایشان باید گفت به سلامتی شاعر ناشناس نه بخاطر ناشناس بودنش بلکه بخاطر پر احساس بودنش