اما قضیه پنج شنبه 29/5/88 بسیار متفاوت بود ساعت حدود 2 بود که سه نفراز
طرف منبع دیگری از قوه قضائیه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن
برگهبازجویی جلویم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم یا شاکی- قاضی مقدمی و
2 نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند ابتدا از من پرسیدند شما از چه کس
شاکی هستی من گفتم من شاکی نیستم وفقط اتفاقی را که برایم افتاده برای
آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکایت داری و من
ناگزیر گفتم شما به من بگویید از چه کسانی می توانم شکایت کنم تا من
انتخاب کنم که دیگر قاضی فهمید منظورم چیست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح
ما وقع را بنویس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد
این بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد
کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا
به آقای کروبی بگویم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی از… >>>
طرف منبع دیگری از قوه قضائیه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن
برگهبازجویی جلویم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم یا شاکی- قاضی مقدمی و
2 نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند ابتدا از من پرسیدند شما از چه کس
شاکی هستی من گفتم من شاکی نیستم وفقط اتفاقی را که برایم افتاده برای
آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکایت داری و من
ناگزیر گفتم شما به من بگویید از چه کسانی می توانم شکایت کنم تا من
انتخاب کنم که دیگر قاضی فهمید منظورم چیست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح
ما وقع را بنویس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد
این بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد
کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا
به آقای کروبی بگویم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی از… >>>