من اعتراف می کنم اينجا جهنم است
اوباش را وسيله ء قدرت فراهم است
دزدان دهر قاضی شرعند و بی حفاظ
دين درپی شکنجهء ابنای آدم است
من اعترف می کنم اينجا به نام حق
باطل امام اعظم ، و قاتل ِمعظم است
من اعتراف می کنم اينجا فقيه رذل
هل من مزيد گوی ، جگرخوار عالم است
من اعتراف می کنم اين ميهن من است
ايران که اينچنين به عزا و به ماتم است.ـ
۲
من اعتراف می کنم اين شهر، سوخته ست
اينجا نظام شرّ به بشر کينه توخته ست
حق در لباس باطل و باطل به جلد حق
دين خدا و خلق خدا را فروخته ست
من اعتراف می کنم ، امروز چشم رحم
بسته ست بر خدا و بر ابليس دوخته ست
۳
من اعتراف می کنم اينجا خدا يکی ست
رهبر يکی امام يکی مقتدا يکی ست
ايمان يکی ، صراط يکی ، دين حق يکی
گوينده نعم يکی و حکم لا يکی ست
سلطان يکی فقيه يکی محتسب يکی
داور يکی نشسته به امر قضا يکی ست
کيفر يکی گناه يکی متهم يکی
قانون و عدل و قاضی و حکم ِ جزا يکی ست
من اعتراف می کنم اينجا به نام دين
بيداد را به کام عداوت صدا يکی ست
پوتين يکی شکنجه يکی جان ستان يکی
فرمانگزار ظلم به زير عبا يکی ست
زين« وحدت وجود » بشر زير پای شر
منکوب و خوارگشته ، خدا را ، خدا يکی ست؟
من اعتراف می کنم ، اين درد کهنه را
ويروس واحدی ست که اورا دوا يکی ست!ـ
تا جهل ريشه دارد و دين ، دام قدرت است
ما را به خاک ميهن ما ماجرا يکی ست!ـ
پاريس
۹، ۱۰، ۱۱ اوت ۲۰۰۹