آیا میشود که همه را خشنود کرد؟

آیا میشود همه را راضی و خشنود کرد؟ آیا میشود جلوی این حرص و آز بشر را گرفت و از زیاده طلبی و غارت و حرص به پول مقام و شهوت جلوگیری کرد؟ دوستی میگفت هر کاری کنی مورد عتاب عده ای قرار میگیری و عده هم ممکن است که از تو تعریف کنند. شاید تنها راه بی درد سر همانا سکوت و بی تفاوتی و کناره گیری باشد.

بنا به گفته یک استاد ایرانی انسان دو صفت دارد یکی خاکی و حیوانی است و دیگری انسانی و والا و شاید الهی. یک انسان و یا یک فرد چقدر ممکن است که درنده و خوی حیوانی وحشی داشته باشد. و چقدر ممکن است که انسان و دوستدار مردم باشد.

مثلا نگاه کنید به اخبار که یک ایرانی بنام صفریان نصب داشت با یک کامیون 18.5 میلیارد طلا و دلار از ایران خارج میکرد که بدست ماموران ترک گرفتار شد. آیا هیچ فکر کرده اید که چطور یک فرد میتواند اینهمه پول و ثروت داشته باشد و چگونه این دریای پول و ثروت را و از چه راهی بدست آورده است؟

و یا مثلا در روزنامه ها نوشته شده است که آقای والاگهر مجتبی خامنه ای مبلغ یک میلیارد و ششصد میلیون دلار تنها در یک حساب بانکی اش در انگلستان داشته است. آیا اگر این موضوع همانطوریکه نوشته اند باشد. میدانید که این همه پول چه ثروت افسانه ای میتواند باشد؟ تازه اگر کسی مثلا در یک حساب بانکی اینقدر پول نقد داشته باشد میبایست در سایر بانکها و کشورها هم مقادیری متنابعی پول داشته باشد. ولی آیا این اشخاص با داشتن این همه ثروت و پول راضی هستند و خشنود؟

مثلا در روزنامه ها خواندم که آقای گنجی با پرچم شیر خورشید مخالف است و مردم نبایست آنرا با خود حمل کنند. پس این چه نوع آزادی است که نوع آن دیکته میشود. آیا معنی آزادی این است که یک نفر بایست حدود آنرا با سلیقه خودش تعین کند؟ آزادی این است که تا مادامیکه انسان آزارش بکسی نرسد آزاد باشد. مثلا آزادی این است که یک نفر اسلحه بکشد و دیگری را بکشد و یا دیگری را وادار کند که عقاید او را بپذیرد.

پدری تعریف میکرد که پسرش بسیار مادی است و هرچه که به او بدهد میگوید کم است. هر کاری که برایش میکنم کم است و بیشتر میخواهد. حرص او بسیار است و بقول قدیمی ها سیر مونی ندارد. اگر انسان بخواهد خودش را با دیگران مقایسه کند همیشه آدمهایی هستند که بالاتر از شخص هستند ومثلا اگر پسر دوست من بخواهد خودش را با پسر آقای خامنه ای مقایسه کند که او مثلا یک میلیارد و ششصد هزار دلار دارد و من ندارم خوب معلوم است که وی هیچوقت نمیتواند آن همه پول برای پسرش در بانک بگذارد. دوستم میگفت پس از اینکه لیسانس گرفت و برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت مجبور بود که در یک اتاق شاید سه متر مربعی در زیر زمین زندگی کند و بایست برای مخارج خودش کار کند و در رستواران ها ظرفشویی نماید تا بتواند مخارج خود را تا حدودی تامین کند. تا توانست مدرک دکتری خود را بگیرد. در حالیکه پدر وی شخصی ثروتمند بود ولی پدر دارای فرزندان زیادی بود و نمیتوانست مخارج گران تحصیل پسرش را در لندن بپردازد. و باحتمال نمیخواست که خانه ها و یا باغش را بفروشد و خرج تحصیل پسرش نماید. بعبارت دیگر پدر نمیخواست ثروت غیر منقول خود را بفروشد و برای پسرش به لندن حواله کند او تنها از حقوق بازنشستگی خود مقدار کم برای کمک خرج برای پسرش میفرستاد. و پسر هم هیچوقت از پدرش نخواسته بود که خانه ها یش یا باغش و یا زمین هایش را بفروشد و برای او بفرستد.

ولی همین پسر برای فرزند خود تمامی سرمایه اش را خرج کرد. فرشهای خانه اش را فروخت و وسایل دیگر خانه را با آتش کشید و با قیمت ناچیزی هر چه که داشت فروخت تا پسر را به آمریکا برای ادامه تحصیل بفرستد. برای پسر خانه خرید ماشین تهیه کرد و تمامی مخارجش را داد. ولی این پسر ناراضی بود و بیشتر میخواست. پسر حریص بود و خود را با ثروتمندان آمریکایی مقایسه میکرد و میخواست که از آنان چیزی کسر و کم نداشته باشد. خوب مسلم است که اگر این پسر خودش را با آقا زاده آقای خامنه ای مقایسه میکرد پدر توانایی آنرا نداشت که آرزوهای او را برآورده کند و مثلا برایش یک میلیارد دلار در بانک پس انداز کند. هرچه که پدر قانع و آرام بود و هیچوقت از پدر ثروتمندش چیزی نخواست ولی برعکس فرزند وی بسیار حریص و مادی بود و با هیچ فداکاری پدر راضی نمیشد. او خودش را با آقازاده ها مقایسه میکرد و میخواست که از آنان چیزی کم و کسر نداشته باشد.

متاسفانه این حرص و طمع و زیاده طلبی ها و شهوت و قدرت پرستی ها و سیر مونی نداشتن ها است که آدمی را بصورت حیوانی بیشرم در میآورد. حساب کنید این آقایان که مصدر قدرت هستند و هر کدامشان میلیونها و یا میلیارد ها ثروت دارند و هیچ کمبودی ندارند. سی سال است که حکومت کرده اند و حقوق های مکفی گرفته اند و اگر راست باشد هرکدامشان در بانکهای کشورهای خارجی از صدقه سر ملت ایران میلیونها دلار ذخیره کرده اند. لیست آنان که در روزنامه های خارجی منتشر شده است حاکی از این است که این آقایان اسلام ناب محمدی و روحانیون طراز اول هر کدامشان میلیونها و شاید میلیارد ها دلار از ایران خارج کرده اند و در حسابهای بانکهای خارجی گذاشته اند. اینان که به مردم درس قناعت میدهند خود سرمایه های بیکرانی برای آخرت خودشان و شاید حساب آن دنیا ذخیره کرده اند. آنان که سی سال بر مسند قدرت تکیه زده بودند و سرمایه های بسیاری اندوخته اند و لابد برای آخرت و آن دنیا آنرا کنار گذاشته اند. آیا حالا سیر شده اند؟

استادان ایرانی که نتوانستند در آمریکا شغل های تمام وقت بگیرند و مجبور بودند که حتی بکارهای بدنی بپردازند و با چهل سال سابقه کار حتی یک دلار هم پس انداز ندارند. تیمساران ایرانی که سابقه چپاول نداشته اند در آمریکا بکار رانندگی تاکسی میپردازند و یا در کارهای ساختمانی کار های بدنی میکنند ولی شیادان و دزدان در سایه دزد یهای خود سرمایه کلان دارند و با چپاول سرمایه های ایران از راههای نامشروع به پولهای فراوان رسیده اند. ولی متاسفانه همیشه آنکس که سالم است مورد آزاد قرار میگیرد گه که آنان که در باندی دزدی و فساد هستند همدیگر را میپایند و به هم کمک میکنند و همکاری های ممکنه را برای هم انجام میدهند. این است که عده ای برای خاطر دین همه چیز خود را از دست میدهند و به ناراحتی و بیکاری میافتند. ولی عده ای دیگر بخاطر دین به سرمایه های نجومی دست مییابند و در ناز و نعمت غوطه میخورند. شاید نمونه های آن در تاریخ زیاد باشند که عده ای برای خاطر دین شکنجه میشوند و یا کشته و اعدام میگردند و یا در آتش انداخته میشوند تا زنده زنده سوزانیده شوند و از بین بروند و بعد هم خانواده هایشان را قتل و عام میکنند و عده ای دیگر بنام دین و برای خاطر همان دین که برای عده ای شوم بوده و دردسر آفرین بوده است ولی آنان به ناز و ثروت و احترام و توجه میرسند و در شهوت و ثروتهای نجومی غرق میگردند.

بدبختی در اینجا است که گروهی که مورد ظلم قرار گرفته اند با نیش های قلم و کلمات قهر آمیز و هزاران تهمت هم رو برو هستند. به آنان که برای انسانیت و شرافت قدم جلو گذارده اند تهمت های ناروا زده میشود.

آیا میشود روزی که انسانها همدیگر را دوست داشته باشند و با خود خواهی با هم برخورد نکنند بحق خود قانع باشند و زیاده طلبی و ظلم نکنند. بکارهای نیک بپردازند و با ثروتهای مشروع خود به خدمت خلق بروند بیمارستان بسازند امور خیریه را بدست بگیرند و به دانش و بینش مردم توجه داشته باشند. روی کار و دانش سرمایه گذاری کنند و برای مردم کار های مفید انجام دهند. ثروتهای دولتی را خرج ملت کنند و امانت دار های خوبی باشند.

ایکاش که حکمرانان بجای فساد و دزدی وغارت و حرص و شهوت پرستی بداد مردم بینوا میرسندند و برای مردم کار دانشگاه و بیمارستان تاسیس میکردند. بجای ثروت اندوزی و غارت مردم و بلع مالیاتهای گرفته شده برای مردم رفاه و آسایش و دوستی و سعادت به ارمغان میآوردند به مردم احترام میگذاشتند و با بچه های مثل آقازاده های خودشان رفتار میکردند.

ایکاش که مردم بجای آزار هم بهم میرسیدند و سعایت و حسادت و قهر و غضب را با دوستی و مهربانی معاوضه میکردند. خونهای جوانهای مردم برای حرص و طمع ریخته نمیشد و حاکمان بچه های مردم را بصورت بچه ها و آقازاده های خود نگاه میکردند. دکانهای کید و ریا بسته میشد و کانونهای مهر و محبت گشوده میگشت. بجای احترام به ثروت های نامشروع دیگران دانش و انسانیت و خدمت به مردم مورد احترام مردم بود. و به جای مادیگری و ظلم و زورچپان کردن عقاید خود به تساهل و احترام متقابل میپرداختند. متاسفانه بعضی از آدمها به کسانی که با عقاید آنان موافق نیستند اگر قدرت داشته باشند آنان را میکشند و اگر قدرت نداشته باشند که آنان را سر به نیست کنند به لجن مال کردن آنان میپردازند و یا با فحاشی و آزار بدنی و توهین با آنان برخورد میکنند. زیرا خود را دانا و دیگران را نادان میدانند.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!