پنجاه و شش سال گذشت، این برادر ما، این مصدق عزیز
برانداختنش، کودتایش کردند، بر ضد ان دموکراسی، و ازادی مملکت ما، روحش شاد باشد، این مصدق عزیز
بیست و پنج سال گذشت از ان، به خیال خود، جبران کنیم، ان اشتباه قبل را
ولی ای دوست، از چاله ای در امده، و افتادیم در چاهی عمیق، این کابوس وحشتناک، این جمهوری اسلامی، روحت شاد باشد، ای مصدق عزیز
ای برادر، مگو بر من، می دانم، بس گول خوردیم، و بس حماقت
ولیکن ای هم وطن، بس پشیمانیم، به یاری خداوند، و همت این نسل جوان، جبران کنیم، ان حماقت سی سال پیش، به یاد ان بزرگ مرد، این مصدق عزیز
ای برادر، ما درس گرفتیم، با صد زجر و شکنجه، بدان، ما ارزش این ازادی، از دل و جان، بدانیم
نگذاریم دگر، هیچ شخص، و احد الناسی، ما را دوباره فریب داده، با بس مزخرفات، فقط ازادی مهم است، و دموکراسی کامل، ونه هیچ چیز دگر، به یاد ان بزرگ مرد، این مصدق عزیز
در اخر سخن، ای هم وطن، این جوانه ازادی، باید که با عشق و محبت، داد پرورشش
نهالی باشد بس ضعیف، ولی تنومندش کنیم، هر روز به روز دگر، نگذاریم که دوباره بمیرد، بر این ایران ما، وبه یاد ان بزرگ مرد، این مصدق عزیز