سخن مرده ریگ

الا آتش بیاران شتابان چنین غوغای بی فرجام:

پیمبرزاده گان راستگو تا نیل بر قدرت؛

بسا گردابها را آزمودم در زمانهایی نه چندان دور.

وزین رو در چنین هنگامۀ پیکار موج و صخره میگویم:

چنین دریای پرآشوب سنگین چنگ پر بیداد

بسا آن ماهیان آرزومند زمان قربان خشم کینه توز کام خود خواهد.

نمی بینید که آب از خونشان رنگین رنگین است؛

و ابری تیره بر روی افق چون سایه سنگین است؟

 

تنم از وحشت خونابه می لرزد.

و آنگاهی که یوزان در کمین در پشت هر تک بوته پنهانند،

سخن ازخویش و خود گفتن خردمندیست؟

 

سخن از عابر آوازه خوان زیرباران نیست.

چنین کس دیرگاهی در دل دفترچه هایی گنگ و افسرده است.

سخن از تکسوار روشنی کو تازد آسوده ز قلب تودۀ مِه دربیابان نیست.

که او سرخورده نجوا می کند سر در گریبان با دلی ناشاد:

سخن از ارمغان بامدادی نورباران نیست.

سخن از خشم و توفان است.

سخن از جوی خون بر سنگفرش یک خیابان است؛

و از ویرانی بسیار خاکی پاره پاره چون دل مجروح مهجوری.

سخن نابودی یک مرده ریگ چند هزاران ساله است اینجا.

 

که فردایی چنین را عرصۀ خورشید روشن دیده است هرگز؟

 

هیجدهم تیرماه 1388

اتاوا

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!